همان اعتدال خریفی است: و دیگر را نقطۀ اعتدال تیرماهی خوانند، و این آن است که چون آفتاب از وی بگذرد به نیمۀ جنوبی افتد. (از التفهیم). و رجوع به اعتدال خریفی شود
همان اعتدال خریفی است: و دیگر را نقطۀ اعتدال تیرماهی خوانند، و این آن است که چون آفتاب از وی بگذرد به نیمۀ جنوبی افتد. (از التفهیم). و رجوع به اعتدال خریفی شود
نوعی از مار خبیث که مانند تیر از جا جسته نیش زند، (آنندراج)، افعی، (زمخشری) (ناظم الاطباء)، قسمی از مار است و معروف می باشد، (قاموس کتاب مقدس) : رقم بیار شود گر جفای یار مرا بدست خامه زند همچو تیرمار مرا، تأثیر (از بهار عجم)، ، لکن قصد از اصل کلمه عبرانی مرغی است که همچو بوم در ویرانه ها مسکن نماید ... (قاموس کتاب مقدس)، دندانهای افعی، (ناظم الاطباء)
نوعی از مار خبیث که مانند تیر از جا جسته نیش زند، (آنندراج)، افعی، (زمخشری) (ناظم الاطباء)، قسمی از مار است و معروف می باشد، (قاموس کتاب مقدس) : رقم بیار شود گر جفای یار مرا بدست خامه زند همچو تیرمار مرا، تأثیر (از بهار عجم)، ، لکن قصد از اصل کلمه عبرانی مرغی است که همچو بوم در ویرانه ها مسکن نماید ... (قاموس کتاب مقدس)، دندانهای افعی، (ناظم الاطباء)
مخفف تیرماه. تیر. فصل پائیز: اگر به تیرمه از جامه بیش باید تیر چرا برهنه شود بوستان چو آید تیر. عنصری. ماه پروردین حریر فستقی بخشیده بود مر درخت باغ را زو باغ شد زینت پذیر تیرمه زینت بگردانید بستان را و داد آن حریر فستقی را رنگ دینار و زریر. سوزنی. رجوع به تیر و تیرماه شود
مخفف تیرماه. تیر. فصل پائیز: اگر به تیرمه از جامه بیش باید تیر چرا برهنه شود بوستان چو آید تیر. عنصری. ماه پروردین حریر فستقی بخشیده بود مر درخت باغ را زو باغ شد زینت پذیر تیرمه زینت بگردانید بستان را و داد آن حریر فستقی را رنگ دینار و زریر. سوزنی. رجوع به تیر و تیرماه شود
نوعی از انگور است، (برهان) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) : تا وقت مهرگان همه گیتی چو زر بود از آب تیرماهی و از باد مهرگان، منوچهری، تیره شد همچون عصیر تیرماهی آب جوی شد چو آب تیرماهی خم به خم اندرعصیر، میرمعزی (از آنندراج)، ، نوعی از ماهی، از عالم تیرمار، (آنندراج)، نام داروئی هم هست، (برهان) (شرفنامۀ منیری) (آنندراج) (ناظم الاطباء)، زنجبیل، (الفاظ الادویه)، گزر و زردک را نیز گویند، (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
نوعی از انگور است، (برهان) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) : تا وقت مهرگان همه گیتی چو زر بود از آب تیرماهی و از باد مهرگان، منوچهری، تیره شد همچون عصیر تیرماهی آب جوی شد چو آب تیرماهی خم به خم اندرعصیر، میرمعزی (از آنندراج)، ، نوعی از ماهی، از عالم تیرمار، (آنندراج)، نام داروئی هم هست، (برهان) (شرفنامۀ منیری) (آنندراج) (ناظم الاطباء)، زنجبیل، (الفاظ الادویه)، گزر و زردک را نیز گویند، (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
بانوی اعظم و خاتون بزرگ را گویند. (برهان) (فرهنگ جهانگیری) (فرهنگ رشیدی) (از ناظم الاطباء). بانوی بزرگ حرم شاه را گویند. (انجمن آرا) (آنندراج).... تیر به معنی برگزیده و ’میم’ بر نعت زنان زاید کنند چون بیگم و خانم پس معنی تیرم، زن برگزیده است. (فرهنگ رشیدی). در ترکی به معنی بانوی بزرگ و ارجمند است. (حاشیۀ برهان چ معین) : اندر این عهد از بزرگی کشور خوارزمشاه ستر عالی مهد عالم تیرم ترکان توئی. استاد (از فرهنگ رشیدی)
بانوی اعظم و خاتون بزرگ را گویند. (برهان) (فرهنگ جهانگیری) (فرهنگ رشیدی) (از ناظم الاطباء). بانوی بزرگ حرم شاه را گویند. (انجمن آرا) (آنندراج).... تیر به معنی برگزیده و ’میم’ بر نعت زنان زاید کنند چون بیگم و خانم پس معنی تیرم، زن برگزیده است. (فرهنگ رشیدی). در ترکی به معنی بانوی بزرگ و ارجمند است. (حاشیۀ برهان چ معین) : اندر این عهد از بزرگی کشور خوارزمشاه ستر عالی مهد عالم تیرم ترکان توئی. استاد (از فرهنگ رشیدی)
نام ماه چهارم از سالهای شمسی که بودن آفتاب در برج سرطان باشد. (آنندراج) (ناظم الاطباء). نام ماهی است در تاریخ فرس. (کشاف اصطلاحات الفنون). اول آن مطابق است تقریباً با نوزدهم ژوئن فرانسوی. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). اندرین ماه آفتاب در برج سرطان باشد و اول ماه از فصل تابستان بود. (نوروزنامۀ منسوب به خیام). رجوع به تیر (بهمین معنی) شود، گاه از آن مطلق خزان و خریف اراده کنند. پائیز. برگ ریزان. ماه اول پائیز یا آخرتابستان. (از یادداشتهای مرحوم دهخدا) : همی نوبهار آید و تیرماه جهان گاه برنا شود گاه زر. دقیقی (از یادداشت ایضاً). و دیگر هوای فصول سال، چون تابستان و زمستان و بهارگاه و تیرماه... (هدایه المتعلمین). تا کی گله کنی که نه خوب است کار من وز تیرماه تیره تر آمد بهار من. ناصرخسرو. و خزان از پس درآید... و هرگاه که طبیعت جهد کند و خاطر را بپزاند و خواهد که دفع کند خنکی تیرماهی آن را بازدارد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). و بباید دانست که [تب ربع تابستانی زودتر گذرد... و آنچه اندر تیرماه تولد کنددراز آهنگ باشد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). آمد آن تیرماه سردسخن گرم در گفتگوی شد با من. ابوالفرج رونی. پیر تابستان و خلقان تیرماه خلق مانند شبند و پیر ماه. مولوی. اتفاقاً فصل تیرماه بود. (انیس الطالبین بخاری ص 184). آن زمین را تیرماه جو کشتم. (انیس الطالبین ایضاً ص 184). - تیرماهان، هنگام تیرماه: تیرماهان برگ زرین کیمیای شب شود وزنهیب دی حصار سیمگون سیما شود. ناصرخسرو
نام ماه چهارم از سالهای شمسی که بودن آفتاب در برج سرطان باشد. (آنندراج) (ناظم الاطباء). نام ماهی است در تاریخ فرس. (کشاف اصطلاحات الفنون). اول آن مطابق است تقریباً با نوزدهم ژوئن فرانسوی. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). اندرین ماه آفتاب در برج سرطان باشد و اول ماه از فصل تابستان بود. (نوروزنامۀ منسوب به خیام). رجوع به تیر (بهمین معنی) شود، گاه از آن مطلق خزان و خریف اراده کنند. پائیز. برگ ریزان. ماه اول پائیز یا آخرتابستان. (از یادداشتهای مرحوم دهخدا) : همی نوبهار آید و تیرماه جهان گاه برنا شود گاه زر. دقیقی (از یادداشت ایضاً). و دیگر هوای فصول سال، چون تابستان و زمستان و بهارگاه و تیرماه... (هدایه المتعلمین). تا کی گله کنی که نه خوب است کار من وز تیرماه تیره تر آمد بهار من. ناصرخسرو. و خزان از پس درآید... و هرگاه که طبیعت جهد کند و خاطر را بپزاند و خواهد که دفع کند خنکی تیرماهی آن را بازدارد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). و بباید دانست که [تب ربع تابستانی زودتر گذرد... و آنچه اندر تیرماه تولد کنددراز آهنگ باشد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). آمد آن تیرماه سردسخن گرم در گفتگوی شد با من. ابوالفرج رونی. پیر تابستان و خلقان تیرماه خلق مانند شبند و پیر ماه. مولوی. اتفاقاً فصل تیرماه بود. (انیس الطالبین بخاری ص 184). آن زمین را تیرماه جو کشتم. (انیس الطالبین ایضاً ص 184). - تیرماهان، هنگام تیرماه: تیرماهان برگ زرین کیمیای شب شود وزنهیب دی حصار سیمگون سیما شود. ناصرخسرو