کلمه فرانسوی متداول در زبان فارسی امروزی، فنی. کار فنی. (از فرهنگ فارسی معین). اصول صنعت یا علم یا هنر و یا حرفه ای. اسلوب خاص علم یا هنر یا صنعتی. فن. اصول فنی. (از لاروس)
کلمه فرانسوی متداول در زبان فارسی امروزی، فنی. کار فنی. (از فرهنگ فارسی معین). اصول صنعت یا علم یا هنر و یا حرفه ای. اسلوب خاص علم یا هنر یا صنعتی. فن. اصول فنی. (از لاروس)
ژاکت یا بلوز زنانۀ بلند که بخش بالای ران ها را هم می پوشاند، داروی مقوی ویتامین دار، در موسیقی نخستین نت در یک گام، در موسیقی آکورد سه صدایی روی درجۀ اول، در موسیقی نت پایه در یک قطعۀ موسیقی
ژاکت یا بلوز زنانۀ بلند که بخش بالای ران ها را هم می پوشاند، داروی مقوی ویتامین دار، در موسیقی نخستین نت در یک گام، در موسیقی آکورد سه صدایی روی درجۀ اول، در موسیقی نت پایه در یک قطعۀ موسیقی
کنیه نهادن. (تاج المصادر بیهقی). کنیت نهادن، یقال: کنیت زیداً ابا عمرو و بابی عمرو. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از اقرب الموارد) ، کنایه کردن به چنین از چنین. (آنندراج). و رجوع به اکتناء شود
کنیه نهادن. (تاج المصادر بیهقی). کنیت نهادن، یقال: کنیت زیداً ابا عمرو و بابی عمرو. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از اقرب الموارد) ، کنایه کردن به چنین از چنین. (آنندراج). و رجوع به اکتناء شود
دهی از دهستان جعفرآباد فاروج است که در بخش حومه شهرستان قوچان و24 هزارگزی شمال باختری قوچان و 3 هزارگزی شمال شوسۀ عمومی قوچان به شیروان قرار دارد. کوهستانی و معتدل است و 318 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و محصول آنجا غله و انگور و شغل اهالی زراعت و مالداری است. راه ماشین رو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
دهی از دهستان جعفرآباد فاروج است که در بخش حومه شهرستان قوچان و24 هزارگزی شمال باختری قوچان و 3 هزارگزی شمال شوسۀ عمومی قوچان به شیروان قرار دارد. کوهستانی و معتدل است و 318 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و محصول آنجا غله و انگور و شغل اهالی زراعت و مالداری است. راه ماشین رو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
برآمدن دو دختر از قبیلۀ خود و بعد آن بهمدیگر خبر اهل خود دادن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (قطر المحیط) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، حاجت روا کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) : اذهبی فبنکی حاجتنا، ای اقضیها. (منتهی الارب)
برآمدن دو دختر از قبیلۀ خود و بعد آن بهمدیگر خبر اهل خود دادن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (قطر المحیط) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، حاجت روا کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) : اذهبی فبنکی حاجتنا، ای اقضیها. (منتهی الارب)