جدول جو
جدول جو

معنی تکمکم - جستجوی لغت در جدول جو

تکمکم(تَ)
کلاه گرد پوشیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). پوشیدن کمّه و آن قلنسوۀ مدور است. (از اقرب الموارد) ، فروشدن در جامه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، فروپوشیدن سر را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مُ تَ کَ کِ)
کلاه گرد پوشیده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (ازاقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به تکمکم شود
لغت نامه دهخدا
(تَ جَزْ زُء)
غلاف شکوفه بیرون آوردن درخت. (زوزنی) (تاج المصادربیهقی). کمام برآوردن درخت. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، کلاه پوشانیدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) ، آستین قرار دادن پیراهن را. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
فروگرفتن چیزی را و مدهوش و رفته عقل شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). یقال، تکمم القوم. (مجهولاً) اذا اغمی علیهم و غطوا. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، جامه پوشیدن مرد. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(کُ کَ)
بلادی است در اول ساحل دریا متصل به ارض چین و از قلمرو بلهر است. (از اخبار الصین و الهند ص 12)
لغت نامه دهخدا