دور شدن از لوم و جز آن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، بزرگی نمودن. (تاج المصادر بیهقی). بخشیدن. (غیاث اللغات) (آنندراج). به تکلف کرم نمودن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : و از روی تبرع و تکرم حلقه وار پیرامن حال مسلمانان درآمده. (تاریخ قم ص 9)
دور شدن از لوم و جز آن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، بزرگی نمودن. (تاج المصادر بیهقی). بخشیدن. (غیاث اللغات) (آنندراج). به تکلف کرم نمودن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : و از روی تبرع و تکرم حلقه وار پیرامن حال مسلمانان درآمده. (تاریخ قم ص 9)
تشنج. (تاج العروس) (ذیل اقرب الموارد). در شواهد زیر از ترجمه محاسن اصفهان این کلمه بی آنکه در متن عربی آن آمده باشد بمعنی مغازله. ملاعبه. نوازشهای عاشقانه، بکار رفته است: او را (شیرین را) مخفی به اصفهان آورد و بکرات، (پرویز) بنا شناخت بر سبیل امتحان با او تکرمش ساخت و عشق باخت. (ترجمه محاسن اصفهان ص 67). همینکه مرد با او تکرمش و تجمش آغازکرد زن برفور گفت... (ترجمه محاسن اصفهان ص 112)
تشنج. (تاج العروس) (ذیل اقرب الموارد). در شواهد زیر از ترجمه محاسن اصفهان این کلمه بی آنکه در متن عربی آن آمده باشد بمعنی مغازله. ملاعبه. نوازشهای عاشقانه، بکار رفته است: او را (شیرین را) مخفی به اصفهان آورد و بکرات، (پرویز) بنا شناخت بر سبیل امتحان با او تکرمش ساخت و عشق باخت. (ترجمه محاسن اصفهان ص 67). همینکه مرد با او تکرمش و تجمش آغازکرد زن برفور گفت... (ترجمه محاسن اصفهان ص 112)
به تکلف کرم نماینده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کسی که به تکلف سخاوت و جوانمردی میکند. (ناظم الاطباء) ، آن که از لؤم و جز آن دور باشد. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). سزاوار ستایش و مکرم. (ناظم الاطباء). رجوع به تکرم شود
به تکلف کرم نماینده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کسی که به تکلف سخاوت و جوانمردی میکند. (ناظم الاطباء) ، آن که از لؤم و جز آن دور باشد. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). سزاوار ستایش و مکرم. (ناظم الاطباء). رجوع به تکرم شود