جدول جو
جدول جو

معنی تکردم - جستجوی لغت در جدول جو

تکردم
(تَ نُ)
از ترس دویدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تکرم
تصویر تکرم
به تکلف کرم کردن، اظهار کرم کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تکریم
تصویر تکریم
گرامی داشتن، محترم داشتن، عزیز و ارجمند شمردن
فرهنگ فارسی عمید
(شَ کَ دُ)
به لهجۀ طبری، سار (مرغ معروف). (یادداشت مؤلف). و رجوع به سار شود
لغت نامه دهخدا
(تَ رَ)
دهی از دهستان شفت است که در بخش مرکزی شهرستان فومن واقع است و 500 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(تَ وُ)
دور شدن از لوم و جز آن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، بزرگی نمودن. (تاج المصادر بیهقی). بخشیدن. (غیاث اللغات) (آنندراج). به تکلف کرم نمودن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : و از روی تبرع و تکرم حلقه وار پیرامن حال مسلمانان درآمده. (تاریخ قم ص 9)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
وژنگ دادن جامه. (تاج المصادر بیهقی). درپی کردن جامه را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). وصله کردن جامه را. (اقرب الموارد) (از المنجد) ، به فژنگ شدن جامه. (تاج المصادر بیهقی). کهنه و به پاره آمدن جامه. لازم و متعدی است. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد) ، مهربانی نمودن و مایل گشتن مادر بر فرزند. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، تعطف ناقه به بچۀ خود. (از اقرب الموارد) (المنجد) ، پس روی کسی کردن و از پس وی درآمدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، اطلاع یافتن بر چیزی که در آن بود. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تردم فلان را،دنبال کردن و آگاه شدن بر چیزی که در آن است. (از اقرب الموارد) (المنجد) ، دور و دراز کشیدن خصومت و پیکار. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). طولانی شدن خصومت. (از المنجد). بدرازا کشیدن وطولانی شدن دشمنی. (از المنجد) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ کَ دِ)
از ترس دونده. (آنندراج) (ازمنتهی الارب) (از اقرب الموارد). ترسیده و هراسیده ودونده از ترس. (ناظم الاطباء). رجوع به تکردم شود
لغت نامه دهخدا
(کَ دَ)
کوتاه قد. (منتهی الارب). کوتاه بالا. (ناظم الاطباء). کوتاه بالای ستبر. (از اقرب الموارد). کوتاه زفت. (مهذب الاسماء) ، دلاور. (منتهی الارب). شجاع. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
گرد گردیدن، یقال: سقط من السطح، فتکردح. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از اقرب الموارد) ، شتاب گذشتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ جان ن)
فراهم آمدن اندامها و درترنجیده شدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). انقباض و فراهم آمدن بعضی چیزی بر بعضی. (از اقرب الموارد). باهم آمدن. (زوزنی)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
یکدیگر را گزیدن. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تردم
تصویر تردم
پینگی پنبه برداشتن (پینه وصله)، پارگی جامه، درازیدن پیکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکرم
تصویر تکرم
بزرگی نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکریم
تصویر تکریم
گرامی داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکرم
تصویر تکرم
((تَ کَ رُّ))
اظهار کرم کردن، کرم کردن به تکلیف، جوانمردی نمودن، اظهار کرم، جمع تکرمات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تکریم
تصویر تکریم
((تَ))
گرامی داشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تکریم
تصویر تکریم
بزرگ داشت
فرهنگ واژه فارسی سره
احترام، اعظام، اکرام، بزرگ داشت، تجلیل، تعظیم، توقیر، حرمت، سپاس داری، کرنش، مدح
متضاد: تحقیر، گرامی داشتن، اکرام کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
دم راست
فرهنگ گویش مازندرانی