مجتمع گردیدن و منضم شدن مردم: تکرفس الرجل، درآمدن بعض چیز در بعض. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). منضم شدن و درآمدن بعض چیز در بعض. (از اقرب الموارد)
مجتمع گردیدن و منضم شدن مردم: تکرفس الرجل، درآمدن بعض چیز در بعض. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). منضم شدن و درآمدن بعض چیز در بعض. (از اقرب الموارد)
مرد دستها و پایها به هم چسبیده. (منتهی الارب) (آنندراج). دست و پایها به هم بسته. (ناظم الاطباء) ، درهم اندام. (منتهی الارب) (آنندراج). گرد و درهم اندام. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
مرد دستها و پایها به هم چسبیده. (منتهی الارب) (آنندراج). دست و پایها به هم بسته. (ناظم الاطباء) ، درهم اندام. (منتهی الارب) (آنندراج). گرد و درهم اندام. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
شتافتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، نیک دویدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، دوش جنبانیدن در رفتن. (تاج المصادر بیهقی). دوش جنبان راه رفتن، سینه و پایین هر دو پستان برداشته راه رفتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، دفع کردن از وراء چیزی و ساقط کردن. (از اقرب الموارد) ، کاهلانه راه رفتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، رفتن اسب چنانکه گوئی گرانبار است. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، فراهم آمدن خیل و برآمدن بعضی بر بعضی هنگام رفتن، خرمن قرار دادن حصید. (از اقرب الموارد)
شتافتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، نیک دویدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، دوش جنبانیدن در رفتن. (تاج المصادر بیهقی). دوش جنبان راه رفتن، سینه و پایین هر دو پستان برداشته راه رفتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، دفع کردن از وراء چیزی و ساقط کردن. (از اقرب الموارد) ، کاهلانه راه رفتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، رفتن اسب چنانکه گوئی گرانبار است. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، فراهم آمدن خیل و برآمدن بعضی بر بعضی هنگام رفتن، خرمن قرار دادن حصید. (از اقرب الموارد)