جدول جو
جدول جو

معنی تکدر - جستجوی لغت در جدول جو

تکدر
کدر شدن، تیره شدن، کنایه از دلتنگ شدن، کنایه از تیرگی خاطر
تصویری از تکدر
تصویر تکدر
فرهنگ فارسی عمید
تکدر
(تَ جاب ب)
تیره شدن آب و عیش و جز آن. (تاج المصادر بیهقی). تیره عیش شدن. (زوزنی). تیره شدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و یقال:تکدر و تکدرت معیشه. (اقرب الموارد). کدورت و تیرگی و تاریکی و مهمومی و ترشرویی و آشفتگی. (ناظم الاطباء) ، (اصطلاح طب) ورم غیر حاد ملتحمه. رمد خفیف. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). نزد پزشکان چشم درد سبک را نامند. چنین است در بحر الجواهر. و در آقسرائی گفته: تسخن و ترتب که عارض چشم شود و مانند چشم درد، چشم را دردناک کند. و آن مانند درد چشم دارای ورم نباشد بلکه از حیث عوارض بیماریی است شبیه به رمدو سبب حدوث این بیماری سببهای خارجیه است از قبیل وارد شدن ضربه بچشم و یا بر زمین افتادن و یا آفتاب که حرارتش زیاده باشد... (از کشاف اصطلاحات الفنون)
لغت نامه دهخدا
تکدر
تیره شدن آب و غیره
تصویری از تکدر
تصویر تکدر
فرهنگ لغت هوشیار
تکدر
((تَ کَ دُّ))
تیره شدن، کدر شدن
تصویری از تکدر
تصویر تکدر
فرهنگ فارسی معین
تکدر
آزردگی، دل آزردگی، دل تنگی، کدورت، تیره شدن، کدرشدن، دل تنگ شدن، دل آزرده شدن، رنجیدن، رنجاندن، اذیت کردن، آزار رساندن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تندر
تصویر تندر
(دخترانه)
تن (فارسی) + در (عربی) آنکه بدنی سفید و درخشان چون در دارد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تکدی
تصویر تکدی
با الحاح چیزی از مردم خواستن، گدایی، دریوزگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تخدر
تصویر تخدر
در پرده شدن، پنهان شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مکدر
تصویر مکدر
تنگ دل، ملول، آزرده، تیره
مکدر شدن: تنگ دل شدن، اندوهگین شدن، تیره و تار شدن
مکدر کردن: تنگ دل کردن، اندوهگین کردن، تیره و تار کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تکدیر
تصویر تکدیر
تیره کردن، کسی را دلتنگ کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متکدر
تصویر متکدر
کدر، تیره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تصدر
تصویر تصدر
در صدر مجلس جا گرفتن، سینه را پیش دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تکمر
تصویر تکمر
تیری که بر سر آن پیکان نباشد، تیر بی پیکان، تخمار، تکمار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تکسر
تصویر تکسر
شکسته شدن، درهم شکسته شدن، خرد شدن، شکستگی
فرهنگ فارسی عمید
(مُ تَ کَدْ دِ)
تیره. (آنندراج). کدر و تیره. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به تکدر شود، آلوده و آشفته، پریشان و مغموم و ملول. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تکبر
تصویر تکبر
بزرگوار شدن، بزرگ منشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تندر
تصویر تندر
بانگ رعد، صدا پیچیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تودر
تصویر تودر
هرزه گساری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکرر
تصویر تکرر
مکرر شدن، دو دله شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکسر
تصویر تکسر
شکسته شدن، خرد شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکمر
تصویر تکمر
تیر بی پیکان که بجای پیکان گرهی از چوب یا استخوان دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکور
تصویر تکور
دامن بر چیدن، بر زمین افتادن، چکیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکثر
تصویر تکثر
بسیار جستن، بسیار نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکدس
تصویر تکدس
شتافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکدی
تصویر تکدی
گدائی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقدر
تصویر تقدر
ساخته شدن، آماده شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تصدر
تصویر تصدر
در مجلس جا گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
بر آماسیدن، فرو ریختن، سرازیر شدن به نشیب آمدن نشیبیدن فرو ریختن، فرو دویدن، سرازیر شدن بنشیب آمدن، فرو ریزی، جمع تحدرات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخدر
تصویر تخدر
پنهان شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکدر
تصویر اکدر
تیره تر تیره تر، تیره رنگ، درد آلود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متکدر
تصویر متکدر
تیره و کدر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکدیر
تصویر تکدیر
مکدر ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تندر
تصویر تندر
رعد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اکدر
تصویر اکدر
تیره تر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تکبر
تصویر تکبر
بزرگی نمایی، خود بزرگ بینی
فرهنگ واژه فارسی سره