- تکدر
- تیره شدن آب و غیره
معنی تکدر - جستجوی لغت در جدول جو
- تکدر
- کدر شدن، تیره شدن، کنایه از دلتنگ شدن، کنایه از تیرگی خاطر
- تکدر ((تَ کَ دُّ))
- تیره شدن، کدر شدن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تیره و کدر
کدر، تیره
بزرگی نمایی، خود بزرگ بینی
تیره تر
تیره تر تیره تر، تیره رنگ، درد آلود
پنهان شدن
بر آماسیدن، فرو ریختن، سرازیر شدن به نشیب آمدن نشیبیدن فرو ریختن، فرو دویدن، سرازیر شدن بنشیب آمدن، فرو ریزی، جمع تحدرات
در مجلس جا گرفتن
ساخته شدن، آماده شدن
مکدر ساختن
گدائی
شتافتن
بسیار جستن، بسیار نمودن
بزرگوار شدن، بزرگ منشی
دامن بر چیدن، بر زمین افتادن، چکیدن
تیر بی پیکان که بجای پیکان گرهی از چوب یا استخوان دارد
شکسته شدن، خرد شدن
مکرر شدن، دو دله شدن
هرزه گساری
بانگ رعد، صدا پیچیدن
در پرده شدن، پنهان شدن
تنگ دل، ملول، آزرده، تیره
مکدر شدن: تنگ دل شدن، اندوهگین شدن، تیره و تار شدن
مکدر کردن: تنگ دل کردن، اندوهگین کردن، تیره و تار کردن
مکدر شدن: تنگ دل شدن، اندوهگین شدن، تیره و تار شدن
مکدر کردن: تنگ دل کردن، اندوهگین کردن، تیره و تار کردن
تیره کردن، کسی را دلتنگ کردن
در صدر مجلس جا گرفتن، سینه را پیش دادن
تیری که بر سر آن پیکان نباشد، تیر بی پیکان، تخمار، تکمار
شکسته شدن، درهم شکسته شدن، خرد شدن، شکستگی
با الحاح چیزی از مردم خواستن، گدایی، دریوزگی
مکرر شدن، دوباره شدن، دوباره صورت گرفتن کاری، دودله شدن
بزرگی به خود گرفتن، خود را بزرگ پنداشتن، بزرگ منشی نمودن، بزرگی فروختن به دیگران
کدر و تیره شده، تار