جدول جو
جدول جو

معنی تکدئه - جستجوی لغت در جدول جو

تکدئه
(تَ)
بر زمین نشاندن سرما کشت را و دیر برآوردن زمین گیاه را بجهت سرماخوردگی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). بازگردانیدن برودت کشت را در زمین. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تَ)
بیعانه گرفتن. (منتهی الارب) (آنندراج) ، بکرانه رسانیدن کشتی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). نزدیک گردانیدن کشتی را به کرانۀ رود. (از اقرب الموارد) ، بستن کشتی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، بجای آمدن که باد کم گذرد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، بند کردن و بازداشتن، پیش آمدن و نگریستن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). به همه معانی رجوع به تکلیی ٔ شود
لغت نامه دهخدا
(تِ رَ)
طلب و استدعا کردن. کدی الرجل تکدیه ساءل فهو مکدّ. (از اقرب الموارد). رجوع به تکدی شود
لغت نامه دهخدا
(تَ رُ)
شکستن، جدا کردن موی سر به شانه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). تکدیه بمعنی کده است. (از اقرب الموارد). رجوع به کده شود
لغت نامه دهخدا
(تَ وِ یَ)
در همه معانی کث ء. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بر سر برآمدن شیر، و آب خالص در تحت آن ماندن، کفک برآوردن دیگ، کفک از دیگ برگرفتن، روییدن گیاه یا سطبر و درشت گردیدن و دراز شدن و انبوه گردیدن و درپیچیدن، دراز و بسیار گردیدن ریش، رستن موی و پشم و شتر. (آنندراج). و به همه معانی رجوع به کث ء شود، سرشیر خوردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، سرهای علف خوردن ستور. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
زنگ زدودن زن آیینه را تا بدان چشم را بسرمه کشد. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). زنگ زدودن آینه را. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ حُ)
شکسته شدن، یقال: سقط فتکده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(کَ دِ ءَ)
ارض کدئه، زمین دیر رویاننده گیاه. (منتهی الارب). و رجوع به کادئه شود
لغت نامه دهخدا