جدول جو
جدول جو

معنی تکایا - جستجوی لغت در جدول جو

تکایا
(تَ)
جمع واژۀ تکیه. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). جاهایی که در آن روضه خوانی و عزاداری کنند. رجوع به تکیه شود
لغت نامه دهخدا
تکایا
تکیه ها، حسینیه ها، مکانهای عزاداری، تعزیه خانه
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تحایا
تصویر تحایا
تحیّت ها، سلام ها، درودها، جمع واژۀ تحیّت
فرهنگ فارسی عمید
(بَ)
جمع واژۀ بکاء. (منتهی الارب). جمع واژۀ بکیه. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). ج، بکی ٔ. (منتهی الارب). رجوع به مفردهای کلمه شود، فی المثل: صدقنی سن ّ بکره یضرب فی الصدق، یعنی: آگاهانید مرا بر مکنون خاطر خود و اصل مثل آن است که مردی شتر را بها کرد و از بایعش پرسید چند ساله است گفت نه ساله است. در این اثنا شتر برسید و صاحبش هدع هدع گفتن گرفت، و این کلمه ای است که بدان شتر کرۀ دوساله سه ساله را تسکین دهند. پس هرگاه مشتری این کلمه شنید گفت صدقنی سن بکره. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
جمع واژۀ تحیه و تحیت. (اقرب الموارد) (قطر المحیط) : ان السائرین الذین یقرعون ابواب غرفات النور مخلصین صابرین یتلقاهم ملائکهاﷲ، مشرقین یحیونهم بتحایاالملوک... (حکمت اشراق صص 244- 245). و رجوع به تحیه شود
لغت نامه دهخدا
(تَ)
بیکدیگر پیمودن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). متکایل نعت است ازآن. (منتهی الارب) (آنندراج) ، خلاف و معارضه نمودن در دشنام، یقال: هما یتکایلان. (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
نوعی از غذای پختنی که ترکیب یافته است از گوشت و آب و ادویه و پرسیاوشان و نمک و در ’تفایا الخضراء’ پرسیاوشان ’تر’ است و در حالیکه در ’تفایا البیضاء ’’خشک’ میباشد. (از دزی ج 1 صص 147-148)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
جمع واژۀ رکیه، به معنی چاه. (آنندراج) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به رکیه شود، جمع واژۀ رکوه یا رکوه یا رکوه. (منتهی الارب). رجوع به رکوه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تحایا
تصویر تحایا
تحیت ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکاید
تصویر تکاید
یکدیگر را فریب دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکاید
تصویر تکاید
((تَ یُ))
یکدیگر را فریب دادن، دشواری نمودن، رنجانیدن
فرهنگ فارسی معین