- تکاهل
- خود را کاهل نمودن
معنی تکاهل - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کاهل و سست و غافل، تن پرور
آسان گیری، ساده گیرانه
فرگشت
آسان گرفتن
تمام شدن
پذیرفتاری دادن
کاهلی نمودن، سست نمودن
یکدیگر را لعنت کردن
نادانی نمودن، خود را به نادانی زدن
کسل شدن، سستی و کاهلی کردن، سستی، تنبلی
خود را به نادانی زدن، به نادانی تظاهر کردن، خود را نادان نشان دادن
رو به کمال رفتن، به تدریج کامل شدن، به کمال رسیدن
سهل گرفتن، سست گرفتن، آسان گرفتن بر یکدیگر، به نرمی رفتار کردن
Indulgence
Evolution
снисхождение
эволюция
Evolution
Nachsicht
потурання
еволюція
ewolucja
pobłażliwość
evolução
indulgência
evoluzione
indulgenza
evolución