دهی است از بخش سرباز شهرستان ایرانشهر، واقع در بیست و پنج هزارگزی خاور سرباز، کنار راه مالرو سرباز به زابل هوای آن گرم و دارای 50 تن سکنه است، آب آنجا از چشمه تأمین میشود و محصول آن خرما، غلات، شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است از بخش سرباز شهرستان ایرانشهر، واقع در بیست و پنج هزارگزی خاور سرباز، کنار راه مالرو سرباز به زابل هوای آن گرم و دارای 50 تن سکنه است، آب آنجا از چشمه تأمین میشود و محصول آن خرما، غلات، شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی جزء دهستان تاررود بخش حومه شهرستان دماوند، واقع در پانزده هزارگزی جنوب باختر دماوند و شش هزارگزی جنوب راه شوسۀ تهران به دماوند، در جلگۀ معتدل و سکنۀآن 248 تن و زبان آنان فارسی است، آب آن از رودخانه تاررود و محصول آن غلات، بنشن، گردو، انگور، قیسی و شغل اهالی زراعت و باغبانی و جاجیم بافی، مزرعه ورجه و کوه باستول جزء این ده است، راه آن مالرو و راه فرعی به شوسه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
دهی جزء دهستان تاررود بخش حومه شهرستان دماوند، واقع در پانزده هزارگزی جنوب باختر دماوند و شش هزارگزی جنوب راه شوسۀ تهران به دماوند، در جلگۀ معتدل و سکنۀآن 248 تن و زبان آنان فارسی است، آب آن از رودخانه تاررود و محصول آن غلات، بنشن، گردو، انگور، قیسی و شغل اهالی زراعت و باغبانی و جاجیم بافی، مزرعه ورجه و کوه باستول جزء این ده است، راه آن مالرو و راه فرعی به شوسه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
شبه جزیره کوچکی است در روسیه (قسمت شمالی قفقاز) که در بغاز کرچ بین دریای آزف (شمال این شبه جزیره) و دریای سیاه (جنوب این جزیره) قرار دارد و مساحت آن در حدود 1500 کیلومترمربع است، اصل آن سرزمین آتش فشانی است و معادن نفت فراوان دارد، این شبه جزیره درقرون وسطی مرکز یکی از شاهزاده نشین های روسیه بود
شبه جزیره کوچکی است در روسیه (قسمت شمالی قفقاز) که در بغاز کرچ بین دریای آزف (شمال این شبه جزیره) و دریای سیاه (جنوب این جزیره) قرار دارد و مساحت آن در حدود 1500 کیلومترمربع است، اصل آن سرزمین آتش فشانی است و معادن نفت فراوان دارد، این شبه جزیره درقرون وسطی مرکز یکی از شاهزاده نشین های روسیه بود
دهی است از دهستان دیزمار خاوری بخش ورزقان شهرستان اهر واقع در 20هزارگزی شمال باختری ورزقان و 15هزارگزی راه ارابه رو تبریز به اهر، کوهستانی و معتدل است، 161 تن سکنه دارد، آبش از چشمه تأمین میشود، محصول آن غلات، شغل اهالی زراعت و گله داری است از صنایع دستی جاجیم بافی معمول است و راه های آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
دهی است از دهستان دیزمار خاوری بخش ورزقان شهرستان اهر واقع در 20هزارگزی شمال باختری ورزقان و 15هزارگزی راه ارابه رو تبریز به اهر، کوهستانی و معتدل است، 161 تن سکنه دارد، آبش از چشمه تأمین میشود، محصول آن غلات، شغل اهالی زراعت و گله داری است از صنایع دستی جاجیم بافی معمول است و راه های آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
کسی که هرچه بخواهد برایش مهیا شود و کسی که در عشرت است، (فرهنگ نظام)، بهره مند و کامیاب در هر عزم و آرزویی، (ناظم الاطباء)، سعادتمند پیروز و موفق، (ولف) : که من بودم اندر جهان کامران مرا بود شمشیر و گرز گران، فردوسی، بجان تو ای خسرو کامران کجا بردم این خود بدل در گمان، فردوسی، ای بر همه هوای دل خویش کامکار ای بر همه مراد دل خویش کامران، فرخی، شاد بادی بر هواها کامران و کامکار شاه باشی بر زمانه کامجوی و کامران، فرخی، بر همه شادی تو بادی شادخوار و شادمان بر همه کامی تو بادی کامران وکامکار، فرخی، گفتم ملک محمد محمود کامکار گفتا ملک محمد محمود کامران، فرخی، پیداست به عقل و ز حس پنهان گرچه نه خداوند کامران است، ناصرخسرو، هر عقده که روزگاربندد دست شه کامران گشاید، خاقانی، شاه مغرب کامران ملک باد آفتاب خاندان ملک باد، خاقانی، یاروانهای فریبرز و منوچهر از بهشت نور و فر بر فرق شاه کامران افشانده اند، خاقانی، خاقانی خاک جرعه چین است جام زر شاه کامران را، خاقانی، سخت بر زرهای انجم در ترازوی فلک نقش نام اخستان کامران انگیخته، خاقانی، توانگرا چو دل و دست کامرانت هست بخور ببخش که دنیا و آخرت بردی، سعدی، اگر کشورخدای کامران است و گر درویش حاجتمند نان است، سعدی (گلستان)، و گر کامرانی درآید ز پای غنیمت شمارند فضل خدای، سعدی، یکی امروز کامران بینی دیگری را دل از مجاهده ریش، سعدی، یار اگر ننشست با ما نیست جای اعتراض پادشاهی کامران بود از گدایان عار داشت، حافظ، برق عشق ار خرمن پشمینه پوشی سوخت سوخت جور شاه کامران گر بر گدایی رفت رفت، حافظ، خدیو زمین پادشاه زمان مه برج دولت شه کامران، حافظ، ، خجسته، (ناظم الاطباء)، پیروز، مسعود: ترا اندر جهان رستنی خواند از ارکان کردگار کامرانت، ناصرخسرو، جام گیر و جای دار و نام جوی و کام ران بت فریب و کین گدازو دین پژوه و ره نمای، منوچهری، کاندر سنه ثون اختر سعد در طالع کامران ببینم، خاقانی، نایب سلطان هدی، احمشاد کوست در اقلیم کرم کامران، خاقانی، حکم شان باطل تر است از علمشان کاختران را کامران دانسته اند، خاقانی، هر پنج نماز چون کنی روی سوی در کامران کعبه، خاقانی، شیر سیاه معرکه خاقان کامران باز سفید مملکه بانوی کامکار، خاقانی، بس طربناکم ندانند این طربناکی ز چیست کز سعود چرخ بخت کامران آورده ام، خاقانی، مهتر بسی بود نه همه چون تو کامران گلها بسی بود نه همه همچو کامکار، سوزنی، ، بااقبال و نیکبخت و سعادتمند، (ناظم الاطباء)، خوشبخت، خوش اقبال، خوش زندگانی: جمشید ملک نظیر بلقیس جز بانوی کامران ندیده ست، خاقانی، ، عیاش، با هوی وهوس، (ناظم الاطباء)
کسی که هرچه بخواهد برایش مهیا شود و کسی که در عشرت است، (فرهنگ نظام)، بهره مند و کامیاب در هر عزم و آرزویی، (ناظم الاطباء)، سعادتمند پیروز و موفق، (ولف) : که من بودم اندر جهان کامران مرا بود شمشیر و گرز گران، فردوسی، بجان تو ای خسرو کامران کجا بردم این خود بدل در گمان، فردوسی، ای بر همه هوای دل خویش کامکار ای بر همه مراد دل خویش کامران، فرخی، شاد بادی بر هواها کامران و کامکار شاه باشی بر زمانه کامجوی و کامران، فرخی، بر همه شادی تو بادی شادخوار و شادمان بر همه کامی تو بادی کامران وکامکار، فرخی، گفتم ملک محمد محمود کامکار گفتا ملک محمد محمود کامران، فرخی، پیداست به عقل و ز حس پنهان گرچه نه خداوند کامران است، ناصرخسرو، هر عقده که روزگاربندد دست شه کامران گشاید، خاقانی، شاه مغرب کامران ملک باد آفتاب خاندان ملک باد، خاقانی، یاروانهای فریبرز و منوچهر از بهشت نور و فر بر فرق شاه کامران افشانده اند، خاقانی، خاقانی خاک جرعه چین است جام زر شاه کامران را، خاقانی، سخت بر زرهای انجم در ترازوی فلک نقش نام اخستان کامران انگیخته، خاقانی، توانگرا چو دل و دست کامرانت هست بخور ببخش که دنیا و آخرت بردی، سعدی، اگر کشورخدای کامران است و گر درویش حاجتمند نان است، سعدی (گلستان)، و گر کامرانی درآید ز پای غنیمت شمارند فضل خدای، سعدی، یکی امروز کامران بینی دیگری را دل از مجاهده ریش، سعدی، یار اگر ننشست با ما نیست جای اعتراض پادشاهی کامران بود از گدایان عار داشت، حافظ، برق عشق ار خرمن پشمینه پوشی سوخت سوخت جور شاه کامران گر بر گدایی رفت رفت، حافظ، خدیو زمین پادشاه زمان مه برج دولت شه کامران، حافظ، ، خجسته، (ناظم الاطباء)، پیروز، مسعود: ترا اندر جهان رستنی خواند از ارکان کردگار کامرانت، ناصرخسرو، جام گیر و جای دار و نام جوی و کام ران بت فریب و کین گدازو دین پژوه و ره نمای، منوچهری، کاندر سنه ثون اختر سعد در طالع کامران ببینم، خاقانی، نایب سلطان هدی، احمشاد کوست در اقلیم کرم کامران، خاقانی، حکم شان باطل تر است از علمشان کاختران را کامران دانسته اند، خاقانی، هر پنج نماز چون کنی روی سوی در کامران کعبه، خاقانی، شیر سیاه معرکه خاقان کامران باز سفید مملکه بانوی کامکار، خاقانی، بس طربناکم ندانند این طربناکی ز چیست کز سعود چرخ بخت کامران آورده ام، خاقانی، مهتر بسی بود نه همه چون تو کامران گلها بسی بود نه همه همچو کامکار، سوزنی، ، بااقبال و نیکبخت و سعادتمند، (ناظم الاطباء)، خوشبخت، خوش اقبال، خوش زندگانی: جمشید ملک نظیر بلقیس جز بانوی کامران ندیده ست، خاقانی، ، عیاش، با هوی وهوس، (ناظم الاطباء)
دهی است از بخش گوران شهرستان شاه آباد واقع در 22هزارگزی شمال گهواره کنار راه فرعی تفنگچی به سنجابی ناحیه ای است کوهستانی سردسیر دارای 700 تن سکنه میباشد کردی و فارسی زبانند، از چشمه مشروب میشود محصولاتش غلات، حبوبات، صیفی، لبنیات، جزئی توتون و میوجات، اهالی به کشاورزی و گله داری گذران میکنند از تیره تفنگچی هستند، در چهار محل نزدیک بهم واقع بنام کامران عزیز کیانی، کامران عزیز کاکاخان، کامران بیک رضا، کامران رحمان مشهورند، زمستان عده قلیلی از گله داران گرمسیر جگیران و دهاب میروند، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از بخش گوران شهرستان شاه آباد واقع در 22هزارگزی شمال گهواره کنار راه فرعی تفنگچی به سنجابی ناحیه ای است کوهستانی سردسیر دارای 700 تن سکنه میباشد کردی و فارسی زبانند، از چشمه مشروب میشود محصولاتش غلات، حبوبات، صیفی، لبنیات، جزئی توتون و میوجات، اهالی به کشاورزی و گله داری گذران میکنند از تیره تفنگچی هستند، در چهار محل نزدیک بهم واقع بنام کامران عزیز کیانی، کامران عزیز کاکاخان، کامران بیک رضا، کامران رحمان مشهورند، زمستان عده قلیلی از گله داران گرمسیر جگیران و دهاب میروند، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
یکی از دهستانهای بخش شیروان در شهرستان قوچان است. این دهستان در شمال شرقی شیروان واقع است و از یازده آبادی بزرگ و کوچک تشکیل یافته و جمعاً 9147 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
یکی از دهستانهای بخش شیروان در شهرستان قوچان است. این دهستان در شمال شرقی شیروان واقع است و از یازده آبادی بزرگ و کوچک تشکیل یافته و جمعاً 9147 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
مردم کتامه. اهالی کتامه. رجوع به کتامه شود، گروهی از لشکریان سلطان مصر که بنا بروایت ناصرخسرو در سفرنامه از قیروان در خدمت المعزلدین الله آمده بودند: آن روز (روز جشن فتح خلیج) لشکر سلطان همه برنشینند گروه گروه و فوج فوج و هر قومی را نامی و کنیتی باشد گروهی را کتامیان گویند ایشان از قیروان در خدمت المعزلدین الله آمده بودند. (سفرنامۀ ناصرخسرو بکوشش دبیرسیاقی ص 59)
مردم کتامه. اهالی کتامه. رجوع به کتامه شود، گروهی از لشکریان سلطان مصر که بنا بروایت ناصرخسرو در سفرنامه از قیروان در خدمت المعزلدین الله آمده بودند: آن روز (روز جشن فتح خلیج) لشکر سلطان همه برنشینند گروه گروه و فوج فوج و هر قومی را نامی و کنیتی باشد گروهی را کتامیان گویند ایشان از قیروان در خدمت المعزلدین الله آمده بودند. (سفرنامۀ ناصرخسرو بکوشش دبیرسیاقی ص 59)
دهی است از دهستان رودبار بخش معلم کلایه شهرستان قزوین، واقع در 36هزارگزی راه عمومی، ناحیه ای است کوهستانی سردسیر، دارای 250 تن سکنه میباشد، از چشمه سار مشروب میشود محصولاتش: غلات، لوبیا، نخود، اهالی به کشاورزی، کرباس و جوال بافی مشغولند، معدن ذغال سنگ دارد، راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
دهی است از دهستان رودبار بخش معلم کلایه شهرستان قزوین، واقع در 36هزارگزی راه عمومی، ناحیه ای است کوهستانی سردسیر، دارای 250 تن سکنه میباشد، از چشمه سار مشروب میشود محصولاتش: غلات، لوبیا، نخود، اهالی به کشاورزی، کرباس و جوال بافی مشغولند، معدن ذغال سنگ دارد، راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)