جدول جو
جدول جو

معنی توکسین - جستجوی لغت در جدول جو

توکسین
مادۀ سمّی پروتئینی که به وسیلۀ میکروب ها ترشح می شود، زهرابه
تصویری از توکسین
تصویر توکسین
فرهنگ فارسی عمید
توکسین
(تُ)
این کلمه فرانسوی و مأخوذ از ’توکسی کون’ یونانی و به معنی زهر است. و در علم پزشکی مایع سمی است که از میکربها بوجود می آید. (از لاروس). فرهنگستان ایران کلمه ’زهرآبه’ را به جای آن پذیرفته است. رجوع به واژه های نو فرهنگستان ایران و گیاه شناسی گل گلاب ص 53 و 129 شود
لغت نامه دهخدا
توکسین
فرانسوی زهرابه سمی است که از میکربها تولید شود زهرابه
تصویری از توکسین
تصویر توکسین
فرهنگ لغت هوشیار
توکسین
((تُ))
سمی است که از میکروب ها تولید شود، زهرابه (واژه فرهنگستان)
تصویری از توکسین
تصویر توکسین
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دورسین
تصویر دورسین
(دخترانه)
باقی بماند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بوکسیت
تصویر بوکسیت
مهم ترین سنگ معدن آلومینیوم شبیه خاک رس به رنگ قرمز، قهوه ای یا سفید که حاوی بلورهای آب دار اکسید آلومینیوم است
فرهنگ فارسی عمید
هورمونی حاوی ید که از تیروئید ترشح می شود و سوخت و ساز بدن را تنظیم می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از توربین
تصویر توربین
مولد انرژی برق که پره های آن با نیروی آب، بخار، گاز یا باد به حرکت درمی آید
توربین آبی: توربینی که غالباً در کنار آبشارها یا سدهای بزرگ قرار می دهند تا در اثر ریختن آب بر روی پره های آن به حرکت درآید
توربین بخار: توربینی که در کشتی ها و برخی ماشین ها به کار می رود و چرخ و پرۀ آن با نیروی بخار به حرکت در می آید
توربین بادی: توربینی که چرخ و پرۀ آن با نیروی باد به حرکت در می آید
توربین گازی: توربینی که چرخ و پرۀ آن به وسیلۀ انبساط گاز به حرکت در می آید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تورزین
تصویر تورزین
تبرزین، نوعی تبر که بعضی درویشان به دست می گیرند، سلاحی به شکل تبر با دستۀ آهنی که هنگام سواری در کنار زین اسب آویزان می کردند، تبرزد
فرهنگ فارسی عمید
(تَ)
نام بزرگی است از بزرگان ترک. (برهان). نام ملکی و ملکی است ازترکستان و شهری منسوب به خوبان و بمعنی حکمران و امیر نیز آمده و منسوب بدانجا را از ترکان خوب روی، پروردۀ تسکین خوانند. (انجمن آرا) (آنندراج). یکی از زمین داران ترکستان و نیز نام آن ملک که بدو منسوب است. (فرهنگ رشیدی). یکی از بزرگان ترکستان. (ناظم الاطباء). مصحف تکین. (حاشیۀ برهان چ معین) :
چاکران دگران آرزوی بنده کنند
نام فرزندان تکسین و تکین و دینار.
فرخی (دیوان ص 99).
چشم ودل رامن ملامت چون کنم ازعشق خویش
بند بر جان من آن پروردۀ تکسین نهاد.
امیر معزی (از انجمن آرا).
ای بسا باد و بوش تکسینان
ترت و مرت از دعای مسکینان.
سنایی (ایضاً).
سر سزد بر آل تکسین از نکویی یار من
وز شرف بر آل یاسین سر امیر اطهر سزد.
سوزنی.
تا که از یغما و تکسین از برای رزم و بزم
بندگان آرند شیطان بند حورالعین صور
از برای رزم دشمن وز برای بزم دوست
جز بت یغما مخوه جز لعبت تکسین مخر.
سوزنی
لغت نامه دهخدا
جمع موکل، گماشتگان داد گزاران نگهبانان، جمع موکل، پیونداران کار سپارندگان جمع موکل در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از موسسین
تصویر موسسین
جمع موسس درحالت نصبی و جری (در فارسی مراعات نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متنکسین
تصویر متنکسین
جمع متنسک در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فوکسیه
تصویر فوکسیه
بنگرید به فوشیا گل آویز
فرهنگ لغت هوشیار
جمع طس (برخلاف قیاس) سوره های قرآن که با طس (سوره نمل) و طسم (سوره شعراسوره قصص) شروع می شود
فرهنگ لغت هوشیار
جمع متوکل، ویتوران امید واران جمع متوکل در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحاسین
تصویر تحاسین
جمع تحسین
فرهنگ لغت هوشیار
جماعتی از مردم کوفه که با مخالفین امام حسین (ع) ساخته و در جنگ بر خلاف آن حضرت شرکت کرده بودند پس از مرگ یزید و استعفای پسرش از کرده خود پشیمان شده توبه کردند و نام خود را توابین گذاشتند و قسم خوردند که به خونخواهی آنحضرت قیام کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توامین
تصویر توامین
تثنیه توام. دو همزاد، دو همراه دو قرین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکنسین
تصویر تکنسین
اهل فن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تیروکسین
تصویر تیروکسین
هورمونی که از تیروئید ترشح و داخل خون می گردد
فرهنگ لغت هوشیار
قسمی ماشین مولد نیرو میباشد که پره های آن به قوت آب یا بخار به حرکت در میاید و برای بکار انداختن دستگاه مولد برق استعمال میشود
فرهنگ لغت هوشیار
نوعی ماشین مولد نیرو که پره های آن با نیروی آب یا بخار به حرکت درمی آید و به وسیله آن، دستگاه مولد برق به کار می افتد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تکنسین
تصویر تکنسین
Technician
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تکنسین
تصویر تکنسین
technicien
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از تکنسین
تصویر تکنسین
tecnico
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از تکنسین
تصویر تکنسین
technicus
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از تکنسین
تصویر تکنسین
técnico
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از تکنسین
تصویر تکنسین
Techniker
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تکنسین
تصویر تکنسین
técnico
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از تکنسین
تصویر تکنسین
技术员
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تکنسین
تصویر تکنسین
technik
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تکنسین
تصویر تکنسین
технік
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تکنسین
تصویر تکنسین
техник
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تکنسین
تصویر تکنسین
ช่างเทคนิค
دیکشنری فارسی به تایلندی