جدول جو
جدول جو

معنی توؤد - جستجوی لغت در جدول جو

توؤد
(تَ)
آهسته رفتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تمهّل و ترزّن در کار و رفتار و تأنی و تثبت در آن. (از اقرب الموارد) ، پوشیدن، ربودن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تَ جَشْ شُءْ)
تکلف نمودن به چیزی. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، سختی و رنج کشیدن، دشوار شدن کار بر کسی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ ءَ)
از ’ؤد’، آهستگی و درنگی. تؤده (ت ء د / ت ء د) مثله. (منتهی الارب) (ازناظم الاطباء). رزانت و تأنی. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
فراهم آمدن قوم، انبوهی کردن قوم بر آب. (از اقرب الموارد). رجوع به تواؤص شود
لغت نامه دهخدا
(اِ حِ)
بحرکت آمدن و وزیدن باد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). بحرکت آمدن باد و به چپ و راست متمایل شدن آن. (از اقرب الموارد) (از المنجد) ، برخاستن، پس لرزه گرفتن کسی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد) ، سایه افکندن و میل کردن شاخ درخت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). میل کردن شاخ درخت. (منتهی الارب) (المنجد) ، پیچیده شدن گردن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (المنجد) ، شادمانی نمودن از نعمت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد) ، در چاشت بودن: تراءّد الضحی، کان فی الرأد. (اقرب الموارد) (المنجد)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
سوخته شدن و افروخته گردیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). تحرق و توقد آتش. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مَ ئو)
زنده به گورشده. (یادداشت مؤلف). رجوع به موؤده شود
لغت نامه دهخدا