جدول جو
جدول جو

معنی تونگا - جستجوی لغت در جدول جو

تونگا
(تُ)
یا جزایر دوستان. از مجمع الجزایر پولی نزی و مرکز آن نوکوآلوفا است و 52600 تن سکنه دارد و تحت حمایت دولت انگلستان است. (از لاروس). رجوع به قاموس الاعلام ترکی ذیل کلمه تونغه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تونگو
تصویر تونگو
حجام، خون گیر، سرتراش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تونگه
تصویر تونگه
تبنگو، ظرفی مانند سبد، طبق، کیسه یا صندوق
فرهنگ فارسی عمید
عکس برداری از اعضای بدن و زخم های درونی برای تشخیص بیماری یا شکستگی استخوان یا پیدا کردن محل اشیای خارجی که وارد بدن شده باشد، رادیوگرافی، عکاسی با اشعۀ ایکس
فرهنگ فارسی عمید
(تُ فَ)
دهی است بر کنار سیاه رودبار و بر سر راه محمودآباد به فرح آباد. (از مازندران رابینو بخش انگلیسی ص 47 و ترجمه فارسی آن ص 74)
لغت نامه دهخدا
(تُ)
یا جزایر آمی. از مجمع الجزایر پلی نزی و مرکز آن نوکوآلوفا می باشد که 63900 تن سکنه دارد و تحت الحمایۀ دولت انگلستان است
لغت نامه دهخدا
نامی که در شهسوار و رامسر به ملچ، ملج، ملیج، شلدار، لروت دهند. رجوع به ملج شود. (جنگل شناسی ساعی ج 1 ص 210)
لغت نامه دهخدا
(تَ وَ گَ)
توانگر. (از آنندراج) (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). زبردست و با قوت و زورآور و توانا و مالدار و دولتمند. (ناظم الاطباء).
- تونگردل، تونگرهمت. (ناظم الاطباء). توانگردل. رجوع به توانگر و توانگرهمت شود.
- تونگرهمت، باهمت و گشاده دل و سخی و کریم. (ناظم الاطباء). توانگرهمت. رجوع به تونگردل و توانگر و دیگر ترکیبهای توانگرشود.
، حجّام و سرتراش. (برهان) (ناظم الاطباء) (آنندراج). رجوع به تونگو شود
لغت نامه دهخدا
(تَ وَ)
حجام بود. (فرهنگ جهانگیری). تانگو. (شرفنامۀ منیری). حجام که تانگو نیز گویند. (فرهنگ رشیدی). سرتراش وحجام را گویند و به این معنی بجای ’واو’ آخر ’رای’ قرشت هم آمده است. (برهان) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). رجوع به تونگر و تانگو شود، جامه دان و صندوق پول، عنان. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ وَ گَ / گِ)
انبار و مخزن، شب و لیل. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(پَ تَ / تُو نِ)
رادیوگرافی. (فرهنگستان). عکاسی با اشعۀ مجهول
لغت نامه دهخدا
تصویری از تونگر
تصویر تونگر
توانگر، زبر دست، با قوت و زور آور
فرهنگ لغت هوشیار
رادیو گرافی عکس برداری بوسیله اشعه ایکس. معمولا در طب برای تشخیص زخمهای درونی یا شکستگی استخوانها از اعضای داخلی بدن بییماران بوسیله دستگاه مخصوصی عکس برداری کنند تا معالجه مریض بهتر میسر شود. از قابلیت نفوذ اشعه ایکس برای رسم تصویر بدین نحو استفاده میشود که بجای صفحه پلاتینو سیانور باریم صفحه حساس عکاسی قرار میدهند. پس از ظهورملاحظه میشود که صفحه حساس متاء ثر شده روی کلیشه منفی تصویر عضو مورد نظر منعکس میگردد. این عمل را اصطلاحا رادیوگرافی نیز گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرتونگاری
تصویر پرتونگاری
((پَ تُ نِ))
رادیو گرافی، عکس برداری به وسیله اشعه ایکس
فرهنگ فارسی معین
پارچ آب گلی، تنگ
فرهنگ گویش مازندرانی
نام درختی است
فرهنگ گویش مازندرانی
درختی جنگلی
فرهنگ گویش مازندرانی