- تومه
- مروارید، مهره های سیمین
معنی تومه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
روی آوری، پروا، رویکرد، منید، پرداختن، دریافت
بازگشت
مانده
اسباب سفر
آلدر گیلانی
جماعت، ملت
سریشم
ترسنده هراسان
یک دانه سیر، بند شمشیر
معظم هر چیز، کارزار بزرگ، اطراف و گرداگرد شهر. مها گن (بلور)، کوست پروار، سترگ، جنگ بزرگ، بیرون شهر پیرانشهر
نمد زین را گویند، پارچه نفیسی را که از کوک بافند
اصل و نژاد
بند چرمی که به کمر بندند
فرانسوی پیچ اناری از گیاهان (سعید نفیسی) پیچ اناری
هاژی سرگشتگی گوی گریبان و هر نوع جامه پولک دگمه، آلتی کوچک که با فشار دادن آن زنگ اخبار بصدا در آید و یا ماشینی بکارافتد دگمه، برجستگیهای زیرزمین برخی از رستنیها ساقه های غده یی زیر زمینی (مانند سیب زمینی) توبرکول
پارس تازی گشته توته زگیل گوشت زاید پلک چشم جوش پلک تراخم
بازگشتن از گناه، اناب، بازگشت، پشیمانی
لغزش
خوراک اندک، زاد
فربه و چاق
پوست درخت خدنگ توز
نادانستگی نااستادی شغال شکال
بمعنی عام و انبوه مردم کوت و رویهم ریخته شده، پشته و تل
روی نهادن، روی آوردن
گمان بردن، در وهم انداختن
زوج، جفت
ده هزار (10 000)، ده هزار دینار، سکه ای معادل 10 قران یا 10 (یک هزار) بود (قاجاریان)، امروزه معادل 10 ریال است. یا امیر تومان. فرمانده 10 000 سرباز
غده، توده ای از نسج غیر مادی در بدن
بچه سگ، بچه شغال سرگشته و بی خود شدن
تمام، تمام چیز، بقیه و آخرهر چیز ضمیمه و ذیل
نشانه، ارزش، نشانه چربی
موهایی که اطراف اندام تناسلی مرد یا زن می روید، موی زهار، رمکان، رم، روم، رنب، رنبه، برای مثال شد جای جای ریخته از ننگ روی او / ریشی که ننگ دارد از او رومۀ زهار (سوزنی - ۴۱)