جدول جو
جدول جو

معنی تولی - جستجوی لغت در جدول جو

تولی
دوستی مهر ورزی، جانشین کردن، امید بستن
تصویری از تولی
تصویر تولی
فرهنگ لغت هوشیار
تولی
تولا، دوستی، مقابل تبرا، در فقه دوستی با دوستان علی بن ابی طالب و فرزندانش
تصویری از تولی
تصویر تولی
فرهنگ فارسی عمید
تولی
پشت کردن، برگشتن، برگشت
تصویری از تولی
تصویر تولی
فرهنگ فارسی معین
تولی
((تَ وَ لّ))
دوستی کردن، ولی قرار دادن
تصویری از تولی
تصویر تولی
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تولید
تصویر تولید
فراوری، فرآوری، زاستن، زایوری، ساخته، فراورده
فرهنگ واژه فارسی سره
سرپرستی خاوند گاری هم آوای تفعیل شیفته گرداندن، جدا کردن مادر از فرزند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تولید
تصویر تولید
پرورش کردن، زائیده گردانیدن، پدید آوردن چیزی از چیزی، پروردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تولیت
تصویر تولیت
سرپرستی و رسیدگی امری را بعهده کسی سپردن، والی گردانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تولیت
تصویر تولیت
عهده داری امور املاک موقوفه، عهده دار شدن، سرپرستی و رسیدگی امری را به عهدۀ کسی سپردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تولید
تصویر تولید
چیزی را از چیز دیگر به وجود آوردن، زایاندن، در علم اقتصاد حاصل کردن چیزی از طریق زراعت یا صناعت، در علم اقتصاد مقدار کالای تهیه شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تولید
تصویر تولید
((تُ))
پدید آوردن، زادن، زایش، ایجاد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تولیت
تصویر تولیت
((تُ لِ یَ))
والی گردانیدن، رسیدگی به امری را به عهده کسی گذاشتن، به عهده گرفتن املاک موقوفه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تولید
تصویر تولید
Production
دیکشنری فارسی به انگلیسی
производство
دیکشنری فارسی به روسی
виробництво
دیکشنری فارسی به اوکراینی
การผลิต
دیکشنری فارسی به تایلندی
उत्पादन
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از متولی
تصویر متولی
دست اندرکار، سرپرست
فرهنگ واژه فارسی سره