جدول جو
جدول جو

معنی توش - جستجوی لغت در جدول جو

توش
تاب طاقت توانایی، تن بدن جثه، توشه زاد قوت لا یموت
تصویری از توش
تصویر توش
فرهنگ لغت هوشیار
توش
تاب، طاقت، توانایی، نیرو، برای مثال چو بگسست زنجیر بی توش گشت / بیفتاد و از درد بی هوش گشت (فردوسی - ۵/۱۹۸)، تن، بدن، جثه، توشه، زاد، خوراک به قدر حاجت
تصویری از توش
تصویر توش
فرهنگ فارسی عمید
توش
تاب، طاقت، نیرو، تن، بدن، خوراک، لوازم زندگی
تصویری از توش
تصویر توش
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از توشه
تصویر توشه
اسباب سفر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از توشک
تصویر توشک
آذوقه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از توشی
تصویر توشی
ضیافتی که در آن هر کس طعامی با خود آورد و با هم تناول کنند دانگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توشه
تصویر توشه
خوراک اندک، زاد
فرهنگ لغت هوشیار
بستر، زیر انداز زیر اندازی که از پشم یا پنبه آکنده است و آنرا روی زمین یا روی تختخواب اندازند و بر آن دراز کشند و بخوابند نهالی بستر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توشت
تصویر توشت
تابش و حرارت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توشح
تصویر توشح
آویختن شمشیر یا حمایل به شانه، جامه به دوش افکندن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از توشی
تصویر توشی
نوعی ضیافت که در آن هرکس هر طعامی دارد بیاورد و با هم بخورند، نوعی ضیافت که هر کسی سهم خود را بدهد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از توشی
تصویر توشی
مهمانی که در آن هر کس خوراک خود را با خود بیاورد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از توشه
تصویر توشه
((ش ِ))
خوراک اندک، خوراکی که مسافران همراه خود برند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از توشک
تصویر توشک
((شَ))
زیرانداز، بستر، رختخواب، تشک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از توشک
تصویر توشک
تشک، زیرانداز آکنده از پشم یا پنبه که روی تخت خواب یا زمین می اندازند و بر آن می نشینند یا می خوابند، بستر، برخوابه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از توشه
تصویر توشه
زاد، ذخیره و تدارک، خوراک اندک، خوراکی که در سفر با خود بردارند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رتوش
تصویر رتوش
دستکاری، اصلاح چیزی پس از ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رتوش
تصویر رتوش
دست کاری عکس پس از ظهور، اصلاح
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رتوش
تصویر رتوش
((رُ))
دستکاری عکس و فیلم برای زیباتر کردن آن، پرداخت (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از توشیه
تصویر توشیه
نگاردن نگاردن جامه، آراستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توشیمات
تصویر توشیمات
جمع توشیم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توشیم
تصویر توشیم
خال کوبیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توشیع
تصویر توشیع
بر آمدن موی سفید بر سر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توشیخ
تصویر توشیخ
آراستن، زینت دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توشیحات
تصویر توشیحات
جمع توشیح
فرهنگ لغت هوشیار
خویش پیوستگی بر آویز نهادن (بر آویز حمایل)، آرایش، دستینه نهادن، نام آرایی سرایش چامه ای که وات های نخست هر بند بر سر هم نامی بسازد آراستن زینت دادن، حمایل بگردن بستن میان بند نهادن، نوشته ای را بمهر وامضای خود مزین کردن، شعری گفتن که چون حروف اول هر مصراع با هر بیت را بهم پیوندند نام شخصی یا چیزی پیدا آید، جمع توشیحات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توشیج
تصویر توشیج
خویش پیوستگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توشه دان
تصویر توشه دان
ظرفی یا جایی که توشه را در آن گذارند، خرجین کیسه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توشه بستن
تصویر توشه بستن
مهیای سفر شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توشه برداشتن
تصویر توشه برداشتن
مصمم گشتن برای مسافرت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توشوش
تصویر توشوش
زیر و زبری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توشمال
تصویر توشمال
ترکی کاوول خوانسالار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توشکان
تصویر توشکان
گلخن آتشدان گرمابه تون حمام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توشک خانه
تصویر توشک خانه
اطاقی که در آن وسایل خوابیدن و جامه های پوشیدنی گذارند
فرهنگ لغت هوشیار
ترکی سال خرگوش سال چهارم از دوازدهه مغولی سال خرگوش سال چهارم از دوره دوازده ساله ترکی
فرهنگ لغت هوشیار