جدول جو
جدول جو

معنی توریه - جستجوی لغت در جدول جو

توریه
پوشانیدن و پنهان کردن حقیقت، امری را برخلاف حقیقت نشان دادن، حقیقت را نهفتن و طور دیگر وانمود کردن
تصویری از توریه
تصویر توریه
فرهنگ فارسی عمید
توریه(تَ رَ رُ)
بلند کردن، نگاه را از کسی و برداشتن: وری عنه بصره توریهً، بلند کرد نگاه را از وی و برداشت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، آتش برآوردن از آتش زنه. (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). آتش از آتش زنه بیرون آوردن. (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، اندوهگین گردانیدن زشتی جراحت، داروکننده را. (تاج المصادر بیهقی) (از منتهی الارب) (از آنندراج) ، رسیدن میل امتحان به چرک و ریم جراحت. (ناظم الاطباء) ، پوشیدن حقیقت خبری و ظاهر کردن غیر آن. یقال: وری عن کذا. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). ارادۀ چیزی کردن و غیر آن ظاهر کردن. (آنندراج). پنهان کردن حدیثی را و ظاهر ساختن غیر آن را. (ناظم الاطباء). بپوشانیدن خبر و باوکندن (افکندن) خبری دیگر. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). چیزی را اراده کردن که مقصود، غیر آن باشد. (ناظم الاطباء). پوشیدن حقیقت چیزی و ظاهر کردن غیر آن. ستر کردن خبر و جز آن را اظهار کردن. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). آن است که متکلم خلاف ظاهر کلام خود را اراده کند. (از تعریفات جرجانی) : حرام است بر من آنکه برگردد همه آن یا بعضی از آن به ملکیت من به حیلتی از حیلت ها یا باعثی از باعثها یا توریه ای از توریه ها. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 318) ، پوشانیدن. (آنندراج). پنهان کردن. نهفتن و مخفی نمودن. (ناظم الاطباء). پنهان کردن چیزی را. (از اقرب الموارد) ، در قسم آن است که به زبان قسم خوری و در دل چیز دیگری گیری. الغاز و تدلیس در قسم. (از یادداشتهای مرحوم دهخدا) : و چون ایشان را سوگند دهند، می باید که توریه کنند یعنی در باطن و خاطر خود سخنی درآرند تا از سوگند بیرون آیند. (تاریخ قم ص 110) ، عبارت است از ایهام، یعنی استعمال لفظی که آن را دو معنی باشد. یکی نزدیک و دیگری دور. و منظور معنی دور باشد. چنانکه بیان آن در لفظ ایهام گذشت. (کشاف اصطلاحات الفنون). رجوع به ایهام شود
لغت نامه دهخدا
توریه(تَ رات)
کتاب موسی. (مهذب الاسماء). نزد اهل شرع کتابی است که بر موسی نازل شد و آن 9 لوح بود و خدا امر فرمود که هفت لوح را تبلیغ نماید و دو لوح را متروک سازد. (از کشاف اصطلاحات الفنون). توراه. تورات. رجوع به تورات شود
لغت نامه دهخدا
توریه
بمعنی استعمال لفظی که آن دو معنی باشد، یکی نزدیک و دیگری دور و منظور معنی دور باشد
فرهنگ لغت هوشیار
توریه((تُ یِ))
پوشانیدن حقیقت
تصویری از توریه
تصویر توریه
فرهنگ فارسی معین
توریه
نیرنگ، دسیسه
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ترویه
تصویر ترویه
سیراب کردن، آب برای سفر برداشتن، در کاری تفکر و اندیشه کردن، روز هشتم ماه ذی حجّه که حج آغاز می شود و حجاج از مکه به عرفات می روند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از توجیه
تصویر توجیه
آوردن دلیل برای اثبات درست بودن کاری، دلیلی که به این منظور آورده می شود، در علوم ادبی در قافیه، حرکت ماقبل حرف روی اعم از فتحه یا ضمه یا کسره، مثل کسرۀ دال و گاف در کلمۀ دل و گل، در ادبیات در فن بدیع سخن گفتن به نوعی که محتمل دو معنی ضد هم باشد، محتمل الضدین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از توصیه
تصویر توصیه
اندرز دادن، سفارش کردن، وصیت کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از توریم
تصویر توریم
عنصر فلزی کمیاب، نقره ای رنگ، نرم، رادیواکتیو که از منابع انرژی اتمی است که در صنعت به عنوان اکسیژن زدا استفاده می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از توفیه
تصویر توفیه
حق کسی یا چیزی را به تمامی دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از توریث
تصویر توریث
ارث دادن، ارث رسانیدن، میراث گذاشتن، وارث گردانیدن، کسی را شریک ورثه ساختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از توریط
تصویر توریط
کسی را در ورطه و جایی افکندن که رهایی از آن دشوار باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تورید
تصویر تورید
گلگون کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبریه
تصویر تبریه
بیزار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توقیه
تصویر توقیه
حفظ نمودن و نگاهداشتن
فرهنگ لغت هوشیار
سرپرستی خاوند گاری هم آوای تفعیل شیفته گرداندن، جدا کردن مادر از فرزند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توجیه
تصویر توجیه
روی فرا گردانیدن، روی سوی کسی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توذیه
تصویر توذیه
آزار رسانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توریث
تصویر توریث
میراث دادن، ارث رسانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توریخ
تصویر توریخ
روزمه گذاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توریش
تصویر توریش
بر غلانیدن انگیزش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توریع
تصویر توریع
باز داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توریم
تصویر توریم
آماسیده گرداندن آماساندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توشیه
تصویر توشیه
نگاردن نگاردن جامه، آراستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توصیه
تصویر توصیه
اندرز کردن و فرمودن
فرهنگ لغت هوشیار
سگالش زمینه سازی، ساخت و پاخت، آماده کردن، بازپساوندی باز آوردن پساوند در چامه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفریه
تصویر تفریه
کفانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعریه
تصویر تعریه
برهنه گرداندن برهنه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تطریه
تصویر تطریه
تر و تازه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تذریه
تصویر تذریه
باد دادن خرمن، باد دادن خاک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترویه
تصویر ترویه
روز هشتم ازماه دی الحجه، سیرآب کردن، تفکر در کاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توریق
تصویر توریق
برگ کردن برگ بر آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توجیه
تصویر توجیه
درست انگاری، روایش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از توصیه
تصویر توصیه
سپارش، پیشنهاد، رهنمود، سفارش
فرهنگ واژه فارسی سره