- توریق
- برگ کردن برگ بر آوردن
معنی توریق - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بهروزی، پیروزی
پراکنش، کاهش
به آتش کشیدن به آتش افکندن سوختنسوزانیدن،جمع تحریقات
پاره پاره کردن
داخل کردن داروی مایع در زیر پوست بدن یا داخل رگ بوسیله سوزن مخصوص، آمپول زدن
فروهشتن پالودن
نرم گردانیدن
نور انداختن
دزد خواندن دزد دانستن
عرق کردن
پراکنده کردن، جدا جدا کردن چیزی
وینستن در آب فرو رفتن، در آب فرو کردن غوته دادن غرق کردن در آب فرو بردن،جمع تغریقات
سرود فرومایگان گفتن سرا پوشی
سازگار گردانیدن
بد خوی خواندن، بیهودگی، باز داشتن، درنگ کردن
بمعنی استعمال لفظی که آن دو معنی باشد، یکی نزدیک و دیگری دور و منظور معنی دور باشد
آماسیده گرداندن آماساندن
باز داشتن
بر غلانیدن انگیزش
گلگون کردن
روزمه گذاری
میراث دادن، ارث رسانیدن
استوار و محکم کردن
بیدار داشتن کسی را بیداراندن بیدار کردن
آراستگی، زیور بافت
عنصر فلزی کمیاب، نقره ای رنگ، نرم، رادیواکتیو که از منابع انرژی اتمی است که در صنعت به عنوان اکسیژن زدا استفاده می شود
محکم کردن، استوار کردن، ثقه معرفی کردن، کسی را ثقه دانستن و به او اعتماد کردن
ارث دادن، ارث رسانیدن، میراث گذاشتن، وارث گردانیدن، کسی را شریک ورثه ساختن
کسی را در ورطه و جایی افکندن که رهایی از آن دشوار باشد
کم کردن عدد کوچک تر (مفروق) از عدد بزرگ تر (مفروقٌ منه)، در ادبیات در فن بدیع جدا کردن دو موصوف از یکدیگر و دربارۀ هر کدام حکمی کردن، برای مثال من نگویم به ابر مانندی / که نکو ناید از خردمندی ی او همی گرید و همی بارد / تو همی بخشی و همی خندی پراکنده کردن، جدا شدن چیزی از چیز دیگر
کسی را به کاری مدد کردن، به کاری دست یافتن، مدد کردن بخت، فراهم شدن اسباب کاری
عرق کردن، به عرق آوردن، شراب را با مقدار کمی آب مخلوط کردن، ظرف را اندکی آب کردن
سوزاندن، چیزی را آتش زدن یا در آتش انداختن که بسوزد، آتش زدن در چیزی، با حرارت زیاد سبب آسیب یا آزار شدن