جدول جو
جدول جو

معنی تورگووی - جستجوی لغت در جدول جو

تورگووی(گُ)
به آلمانی ’تورگو’. بخشی است که بر کنار دریاچۀ کنستانس واقع است و 149700 تن سکنه دارد و مرکز آن فرن فلد است. (از لاروس). رجوع به قاموس الاعلام ترکی ذیل کلمه تورغوویا شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از توگوشی
تصویر توگوشی
سیلی، ضربه ای با کف دست و انگشتان به صورت کسی، چک، کشیده، لت، تپانچه، کاز، سرچنگ، صفعه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از توگویی
تصویر توگویی
انگار، انگاشتن، پسوند متصل به واژه به معنای انگارنده مثلاً سهل انگار، گویی، به نظر می رسد، بپندار، تصور کن
فرهنگ فارسی عمید
(تُ گَ ءُ)
شهری در ناحیۀ ساکس آلمان است که بر کنار الب واقع است و 17700 تن سکنه دارد. محصول آن ماشینهای کشاورزی و کاغذ است. در سی ام آوریل سال 1945 میلادی نیروی امریکا و روس در آن شهر بهم رسیدند. (از لاروس). رجوع به قاموس الاعلام ترکی ذیل کلمه تورغاؤ شود
لغت نامه دهخدا
(فُ دَ / دِ)
مفتری و دروغگوی، (آنندراج)، افتراکننده و بهتان نهنده و دروغگوی، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
گوینده از دور، متکلم از فاصله بسیار،
مؤلف این کلمه را بجای کلمه رادیو برگزیده است
لغت نامه دهخدا
(وَ)
ورگوش. گوشوارۀ درازی راگویند که تا به دوش برسد. (برهان) (ناظم الاطباء) ، لبۀ گوش و نرمۀ گوش. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اَ صَ)
شیرین بیان. شیرین سخن. رطب اللسان:
شاعر ترگوی شدم لاجرم
تری شعرم به جهان شد سمر.
سوزنی.
و رجوع به تر شود
لغت نامه دهخدا
(گُ)
آن ربر ژاک. رجل اقتصادی فرانسه (1727-1781 میلادی) وی در زمان لوئی شانزدهم وزیر مالیه گردیده و میخواست طبق نظریات فیزیوکراتها اصلاحاتی عمیق بعمل آورد. گمرک داخلی را ملغی کرد و آزادی تجارت و صنعت را برقرار ساخت ولی نتوانست بر سوء نیت طبقات ممتاز غالب آید و بزودی مورد بی لطفی دربار واقع شد. (از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
تصویری از زورگوی
تصویر زورگوی
افترا کننده و بهتان زننده و دروغگوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ورگوشی
تصویر ورگوشی
گوشوری که بگردن رسد: شنف ورگوشی (السامی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترگوی
تصویر ترگوی
شیرین بیان و سخن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زورگویی
تصویر زورگویی
استعمار
فرهنگ واژه فارسی سره
تپانچه، سیلی
فرهنگ واژه مترادف متضاد