جدول جو
جدول جو

معنی تورکافی - جستجوی لغت در جدول جو

تورکافی
دهی از دهستان دلاوراست که در بخش دشتیاری شهرستان چابهار واقع است و 150 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از موشکافی
تصویر موشکافی
دقت بسیار در کاری، در امری دقت و باریک بینی کردن، مراقبت از امور جزئی، کنجکاوی، هوشیاری
باریک بینی، خرده بینی، خرده کاری، خرده شناسی، خرده گیری، خرده دانی، نازک بینی، نازک اندیشی، نکته سنجی، نکته دانی، ژرف یابی، ژرف بینی، ژرف نگری، غوررسی، مداقّه، تدقیق، تعمّق
فرهنگ فارسی عمید
(تُ)
ده کوچکی است از دهستان شهاباد شهرستان بیرجند که در 30 هزارگزی جنوب خاوری بیرجند قرار دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(تَرْ ءْ)
چکیدن سقف خانه وجز آن از باران و همچنین اشک از چشم. (از منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
افزون شدن قوم. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، خفتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
با هم برابر شدن. (غیاث اللغات) (آنندراج). رجوع به تکافؤ شود
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان درب قاضی است که در بخش حومه شهرستان نیشابور واقع است و 179 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
منسوب به توران و ترکمان، (ناظم الاطباء)، مردم توران زمین:
آن همه شاهان ایرانی و تورانی کجاست
کز نهیب تیغشان بسته کمر جوزاستی،
نجم الدین دایه (از سبک شناسی بهار ج 3 ص 22)،
، زبان مردم توران، زبانهای تورانی، السنۀ اقوام تاتار و ترک و مغول و مانند آنهاست، (از یادداشتهای مرحوم دهخدا)، رجوع به مزدیسنا و ایران باستان ج 3ص 2225 و 2226، 2269 و 2574 و تورانیان شود
لغت نامه دهخدا
از شرق شناسان معروف است. او راست تاریخ مشرق قدیم. رجوع به ایران باستان ج 1 ص 36، 221، 502، 554، 647، 683 و ج 2 ص 1470، 1487 و 1492 شود
لغت نامه دهخدا
(تَ)
بزبان مردم هند باغبانی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تُ)
پاپوشی را گویند از جنس فرجی که زنان ترک پوشند. (فرهنگ جهانگیری) (فرهنگ رشیدی) (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج) (ناظم الاطباء) :
چون رفت خبر سوی ملکشاه
حالی ز طرب کفن ببخشید
ترکان بموافقت درآمد
ترکانی و پیرهن ببخشید.
شرف شفروه (از انجمن آرا)
لغت نامه دهخدا
(شِ)
عمل و صفت موشکاف. (یادداشت مؤلف). و رجوع به موشکاف شود. باریک بینی. (ناظم الاطباء). دقت و تیزهوشی در کارها. (یادداشت مؤلف).
- موشکافی کردن، دقت و هوشیاری بسیار نمودن درکار یا مسأله ای. (از یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تیماج و سختیان را گویند، و با زای نقطه دار و رای فارسی هر دو آمده است، (برهان)، مصحف گوزگانی است، رجوع به گوزگانی شود
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان حرجند بخش مرکزی شهرستان کرمان واقع در 48000 گزی شمال کرمان و 8000 گزی جنوب راه مالرو شهداد به راور، کوهستانی و سردسیر و دارای 70 تن سکنه است، آب آن از قنات است، محصول آن غلات و حبوب و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
به معنی سختیان و تیماج و به این معنی با کاف فارسی و زای نقطه دار هم آمده، (برهان)، مصحف ’گوزگانی’منسوب به ’گوزگانان’ = ’جوزجان’، (از حاشیۀ برهان چ معین)، رجوع به گوزگانی، کورگانی و کوزگانی شود
لغت نامه دهخدا
منسوب است به توسکاس که قریه ای است در سمرقند، (سمعانی)، رجوع به توسکاس و مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا
زری بافی، (فرهنگ نفیسی)
لغت نامه دهخدا
ابوعبداﷲ التوسکاسی سمرقندی، از یحیی بن زید سمرقندی روایت کرده است، (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(خَ رِ)
حمیدالدین. یکی از شعرای دورۀ سلجوقی است که در رباعی زیر مورد هجو علی شطرنجی شاعر زمان خود قرار گرفته است:
خیرکافی چو ناصرخسرو
کرد خود را لقب حمیدالدین
لقب آن بر این چگونه سزد
که گه آن به از محاسن این.
(از لباب الالباب چ قزوینی ج 2 ص 202)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تکافی
تصویر تکافی
سر به سری، بسندگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توافی
تصویر توافی
تمام و کمال گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توافی
تصویر توافی
((تَ))
وفا به عهد کردن با یکدیگر، با هم تمام کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از موشکافی
تصویر موشکافی
((ش))
دقت بسیار در کار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از موشکافی
تصویر موشکافی
تجزیه و تحلیل
فرهنگ واژه فارسی سره
باریک بینی، تدقیق، دقت، نازک بینی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
کیسه ای کوچک از جنس پشم بز برای نگهداری برنج، توبره ی اسب
فرهنگ گویش مازندرانی