نام دختر خسروپرویز، سرزمین تور، نام سرزمینی منسوب به تور پسر فریدون پادشاه پیشدادی که بر آن سوی رود جیحون یعنی ماوراءالنهر واقع بوده و از طرف مشرق تا دریاچه آرال امتداد داشته است
نام دختر خسروپرویز، سرزمین تور، نام سرزمینی منسوب به تور پسر فریدون پادشاه پیشدادی که بر آن سوی رود جیحون یعنی ماوراءالنهر واقع بوده و از طرف مشرق تا دریاچه آرال امتداد داشته است
شغال، پستانداری گوشت خوار و از خانوادۀ سگ که از پرندگان کوچک و اهلی تغذیه می کند، شگال، گال، تورک، اهمر، برای مثال تنها من و یک شهر پر از خصم و تو با من / شیری و یکی دشت پر از رو به و توره (قطران - رشیدی - توره)
شُغال، پستانداری گوشت خوار و از خانوادۀ سگ که از پرندگان کوچک و اهلی تغذیه می کند، شَگال، گال، تورَک، اَهمَر، برای مِثال تنها من و یک شهر پر از خصم و تو با من / شیری و یکی دشت پر از رو به و توره (قطران - رشیدی - توره)
مرکز ولایتی است در ایالت آردش فرانسه که بر کنار رود رون واقع است و 6800 تن سکنه دارد. محصولش پارچه های ابریشمی، کلاه، شراب، مرمر و چوبهای ساختمانی است. این ولایت از یازده بخش و 127 بلوک تشکیل یافته و جمعاً 106200 تن سکنه دارد. (از لاروس)
مرکز ولایتی است در ایالت آردش فرانسه که بر کنار رود رون واقع است و 6800 تن سکنه دارد. محصولش پارچه های ابریشمی، کلاه، شراب، مرمر و چوبهای ساختمانی است. این ولایت از یازده بخش و 127 بلوک تشکیل یافته و جمعاً 106200 تن سکنه دارد. (از لاروس)
نام ترکستان است و بعضی از خراسان و آن از مشرق است، (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 367)، ولایت ماوراءالنهر است، (فرهنگ جهانگیری)، ملک ماورأالنهر، منسوب به تور، (فرهنگ رشیدی)، نام ولایتی است بر آن طرف آب آموی، یعنی ماوراءالنهر، (برهان)، چون این ملک را فریدون به تور، پسر بزرگ خود داده بود به توران موسوم شد، (برهان) (از فرهنگ جهانگیری)، ملکی است معروف، منسوب به تور که پسر فریدون بود، (غیاث اللغات) (آنندراج)، جمیع بلاد ماوراءالنهر، (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)، کلمه توران، نام سرزمین تورانیان است، در پهلوی توران مرکب از ’تور’ + ’آن’ (پسوند نسبت و مکان)، سرزمین توران به ایران ویج یا مملکت خوارزم متصل بوده، از طرف مشرق تا دریاچۀ آرال - که جغرافی نویسان قرون وسطی آن را دریاچۀ خوارزم نیز نامیده اند - امتداد داشته است، جنگهای ایرانیان و تورانیان بخش مهم داستانهای ملی ما را تشکیل میدهد، پادشاه توران، افراسیاب (در اوستا فرنره سینه)، با پادشاهان پیشدادی و پس از آن با پادشاهان کیانی در زد و خورد بوده است، در اوستا از این جنگ یاد شده و غیرمستقیم حدود خاک توران تعیین شده است، بطلمیوس جغرافیانویس یونانی قرن دوم میلادی تور را ناحیۀ خوارزم دانسته، خوارزمی (نیمۀ دوم قرن چهارم هجری) در مفاتیح العلوم ص 114 می نویسد: مرز توران معمولاً نزد ایرانیان ممالک مجاور جیحون است، در شاهنامه توران مملکت ترکان و چینیان است که بواسطۀ جیحون از ایران جدا می شود، در کتب ایرانی و عرب قرون وسطی تمایل مخصوص به اطلاق توران به سرزمین ماوراءالنهر مشاهده می شود، نزد خاورشناسان، تورانیان طوایفی بودند در دشتهای روسیه و مستملکات آسیایی روس حالیه، یا طوایف چادرنشینی که از دریای قفقاز تا رود سیحون (سیردریا) پراکنده بودند، از اوستا و کتب دینی پهلوی و داستانهای ملی و اقوال مورخان قدیم برمی آید که ایرانیان و تورانیان از یک نژاد بوده اند منتهی ایرانیان زودتر شهرنشین و متمدن شدند و تورانیان به همان وضع بیابان نوردی و چادرنشینی باقی ماندند، در کتب متأخر ناحیت ترک و خزر و چین و ماچین و تبت و شرق را به تفاوت خاک تور و ممالک روم و روس و آلان و مغرب را خاک سرم (سلم) دانسته اند، بر خلاف این پندار، توران و سرمان و دو مملکت دیگر سائینی و داهی (که در فروردین یشت آمده) هر چهار، مانند خود ایران مرز و بوم قوم آریائی است، (حاشیۀ برهان چ معین) : به منذر بگوید که ای سرفراز جهان را به نام تو بادا نیاز نگهدار ایران و توران توئی به هرجای، پشت دلیران توئی، فردوسی، بدو گفت گرسیوز، ای شهریار به ایران و توران ترا نیست یار، فردوسی، جمال ملکت ایران و توران مبارک سایۀ ذوالطول و المن، منوچهری، توران بدان پسر دهی، ایران بدین پسر مشرق بدین قبیله و مغرب بدان تبار، منوچهری، ای سپاهت راسپاهان، رایتت را، ری مکان ای ز ایران تا به توران بندگانت را وثاق، منوچهری، گر تخت کیان زند به توران جیحون به سر بنان شکافد، خاقانی، در اقلیم ایران چو خیلش بجنبد هزاهز در اقلیم توران نماید، خاقانی، دستم از نامۀ او نافه گشای سخن است کآهوی تبت توران به خراسان یابم، خاقانی، شر اندک، خوار مشمر، زآنکه اصل فتنه ها کاندر ایران است و در توران، ز خون ایرج است، ابن یمین، رجوع به تاریخ مغول اقبال ص 92 و 435 و تاریخ گزیده و مجمل التواریخ و القصص ص 324 و یشتها و فارسنامۀ ابن البلخی ص 12 و 83 و حبیب السیر چ خیام و جهانگشای جوینی ج 1 ص 73 و نزههالقلوب ج 3 ص 279 و ماللهند ص 102 و مجمل التواریخ گلستانه ص 324 و ترجمه محاسن اصفهان ص 6 و 57 و 143 و مزدیسنا و تاریخ ادبیات برون ج 3 و یسنا و مجالس النفائس ص 264 و تاریخ ایران باستان ج 3 ص 2201، 2264، 2225، 2265 و تاریخ عصر حافظ و تورانیان شود
نام ترکستان است و بعضی از خراسان و آن از مشرق است، (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 367)، ولایت ماوراءالنهر است، (فرهنگ جهانگیری)، ملک ماورأالنهر، منسوب به تور، (فرهنگ رشیدی)، نام ولایتی است بر آن طرف آب آموی، یعنی ماوراءالنهر، (برهان)، چون این ملک را فریدون به تور، پسر بزرگ خود داده بود به توران موسوم شد، (برهان) (از فرهنگ جهانگیری)، ملکی است معروف، منسوب به تور که پسر فریدون بود، (غیاث اللغات) (آنندراج)، جمیع بلاد ماوراءالنهر، (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)، کلمه توران، نام سرزمین تورانیان است، در پهلوی توران مرکب از ’تور’ + ’آن’ (پسوند نسبت و مکان)، سرزمین توران به ایران ویج یا مملکت خوارزم متصل بوده، از طرف مشرق تا دریاچۀ آرال - که جغرافی نویسان قرون وسطی آن را دریاچۀ خوارزم نیز نامیده اند - امتداد داشته است، جنگهای ایرانیان و تورانیان بخش مهم داستانهای ملی ما را تشکیل میدهد، پادشاه توران، افراسیاب (در اوستا فرنره سینه)، با پادشاهان پیشدادی و پس از آن با پادشاهان کیانی در زد و خورد بوده است، در اوستا از این جنگ یاد شده و غیرمستقیم حدود خاک توران تعیین شده است، بطلمیوس جغرافیانویس یونانی قرن دوم میلادی تور را ناحیۀ خوارزم دانسته، خوارزمی (نیمۀ دوم قرن چهارم هجری) در مفاتیح العلوم ص 114 می نویسد: مرز توران معمولاً نزد ایرانیان ممالک مجاور جیحون است، در شاهنامه توران مملکت ترکان و چینیان است که بواسطۀ جیحون از ایران جدا می شود، در کتب ایرانی و عرب قرون وسطی تمایل مخصوص به اطلاق توران به سرزمین ماوراءالنهر مشاهده می شود، نزد خاورشناسان، تورانیان طوایفی بودند در دشتهای روسیه و مستملکات آسیایی روس حالیه، یا طوایف چادرنشینی که از دریای قفقاز تا رود سیحون (سیردریا) پراکنده بودند، از اوستا و کتب دینی پهلوی و داستانهای ملی و اقوال مورخان قدیم برمی آید که ایرانیان و تورانیان از یک نژاد بوده اند منتهی ایرانیان زودتر شهرنشین و متمدن شدند و تورانیان به همان وضع بیابان نوردی و چادرنشینی باقی ماندند، در کتب متأخر ناحیت ترک و خزر و چین و ماچین و تبت و شرق را به تفاوت خاک تور و ممالک روم و روس و آلان و مغرب را خاک سرم (سلم) دانسته اند، بر خلاف این پندار، توران و سرمان و دو مملکت دیگر سائینی و داهی (که در فروردین یشت آمده) هر چهار، مانند خود ایران مرز و بوم قوم آریائی است، (حاشیۀ برهان چ معین) : به منذر بگوید که ای سرفراز جهان را به نام تو بادا نیاز نگهدار ایران و توران توئی به هرجای، پشت دلیران توئی، فردوسی، بدو گفت گرسیوز، ای شهریار به ایران و توران ترا نیست یار، فردوسی، جمال ملکت ایران و توران مبارک سایۀ ذوالطول و المن، منوچهری، توران بدان پسر دهی، ایران بدین پسر مشرق بدین قبیله و مغرب بدان تبار، منوچهری، ای سپاهت راسپاهان، رایتت را، ری مکان ای ز ایران تا به توران بندگانت را وثاق، منوچهری، گر تخت کیان زند به توران جیحون به سر بنان شکافد، خاقانی، در اقلیم ایران چو خیلش بجنبد هزاهز در اقلیم توران نماید، خاقانی، دستم از نامۀ او نافه گشای سخن است کآهوی تبت توران به خراسان یابم، خاقانی، شر اندک، خوار مشمر، زآنکه اصل فتنه ها کاندر ایران است و در توران، ز خون ایرج است، ابن یمین، رجوع به تاریخ مغول اقبال ص 92 و 435 و تاریخ گزیده و مجمل التواریخ و القصص ص 324 و یشتها و فارسنامۀ ابن البلخی ص 12 و 83 و حبیب السیر چ خیام و جهانگشای جوینی ج 1 ص 73 و نزههالقلوب ج 3 ص 279 و ماللهند ص 102 و مجمل التواریخ گلستانه ص 324 و ترجمه محاسن اصفهان ص 6 و 57 و 143 و مزدیسنا و تاریخ ادبیات برون ج 3 و یسنا و مجالس النفائس ص 264 و تاریخ ایران باستان ج 3 ص 2201، 2264، 2225، 2265 و تاریخ عصر حافظ و تورانیان شود
به زبان فلامان ها دورنیک، شهری است در بلژیک که 33200 تن سکنه دارد. محصول این شهر آهک و سیمان و کود و مبل است. در این شهر کار خانه پارچه بافی و کلیسائی بزرگ قدیمی که متعلق به قرنهای یازده و پانزدهم میلادی است با پنج برج که با روش معماری روم ساخته شده است وجود دارد. (از لاروس)
به زبان فلامان ها دورنیک، شهری است در بلژیک که 33200 تن سکنه دارد. محصول این شهر آهک و سیمان و کود و مبل است. در این شهر کار خانه پارچه بافی و کلیسائی بزرگ قدیمی که متعلق به قرنهای یازده و پانزدهم میلادی است با پنج برج که با روش معماری روم ساخته شده است وجود دارد. (از لاروس)
فرزند عزیز و گرامی را گویند. (برهان) (از شرفنامۀ منیری) (ناظم الاطباء). خواه پسر باشد یا دختر. (ناظم الاطباء). در اوستا تئورونه صفت است به معنی جوان و برای بچۀ آدمی و جانور بکار رفته و توره (شغال) و توله از همین ریشه است. (حاشیۀ برهان چ معین) ، محبوب و معشوق. (ناظم الاطباء)
فرزند عزیز و گرامی را گویند. (برهان) (از شرفنامۀ منیری) (ناظم الاطباء). خواه پسر باشد یا دختر. (ناظم الاطباء). در اوستا تئورونه صفت است به معنی جوان و برای بچۀ آدمی و جانور بکار رفته و توره (شغال) و توله از همین ریشه است. (حاشیۀ برهان چ معین) ، محبوب و معشوق. (ناظم الاطباء)
جانوری است که او را شغال گویند. (برهان) (از فرهنگ جهانگیری) (از فرهنگ رشیدی) (از انجمن آرا) (از آنندراج) (از شرفنامۀ منیری) (از ناظم الاطباء). ابن آوی. (ربنجنی). پهلوی تورک به معنی شغال یا تورک و بلوچی تولاگ و تولاغ و شغال. (حاشیۀ برهان چ معین) : تنها من و یک شهر پر از خصم و تو با من شیری و یکی دشت پر از روبه و توره. قطران (از فرهنگ رشیدی). ، بخاو آهنی که بر دست و پای ستور گذارند. (برهان) (ناظم الاطباء). شکال که بر دست اسبان نهند. (شرفنامۀ منیری) ، به ترکی قاعده و قانون و طرز و روش باشد و نام شریعتی که چنگیزخان از خودوضع کرده بود. (برهان). در ترکی روش و قاعده. (فرهنگ جهانگیری) (فرهنگ رشیدی) (از انجمن آرا) (از آنندراج). در ترکی به معنی رسم و قاعده مطلق و به مجاز شریعتی را گویند که چنگیزخان از خود وضع کرده. (غیاث اللغات) ، حالا به معنی حکم شدید پادشاهی مستعمل. (غیاث اللغات) ، به هندی کم را گویند که در مقابل بسیار است. (برهان). مأخوذ از هندی کم و اندک و قلیل. (ناظم الاطباء) ، خان زادگان خوارزم و اوزبک را که به مقام خانی نرسیده اند توره خوانند و توره بمنزلۀ میرزائی است که بر اولاد امیرتیمور اطلاق کرده اند. (انجمن آرا) (آنندراج)
جانوری است که او را شغال گویند. (برهان) (از فرهنگ جهانگیری) (از فرهنگ رشیدی) (از انجمن آرا) (از آنندراج) (از شرفنامۀ منیری) (از ناظم الاطباء). ابن آوی. (ربنجنی). پهلوی تورک به معنی شغال یا تورک و بلوچی تولاگ و تولاغ و شغال. (حاشیۀ برهان چ معین) : تنها من و یک شهر پر از خصم و تو با من شیری و یکی دشت پر از روبه و توره. قطران (از فرهنگ رشیدی). ، بخاو آهنی که بر دست و پای ستور گذارند. (برهان) (ناظم الاطباء). شکال که بر دست اسبان نهند. (شرفنامۀ منیری) ، به ترکی قاعده و قانون و طرز و روش باشد و نام شریعتی که چنگیزخان از خودوضع کرده بود. (برهان). در ترکی روش و قاعده. (فرهنگ جهانگیری) (فرهنگ رشیدی) (از انجمن آرا) (از آنندراج). در ترکی به معنی رسم و قاعده مطلق و به مجاز شریعتی را گویند که چنگیزخان از خود وضع کرده. (غیاث اللغات) ، حالا به معنی حکم شدید پادشاهی مستعمل. (غیاث اللغات) ، به هندی کم را گویند که در مقابل بسیار است. (برهان). مأخوذ از هندی کم و اندک و قلیل. (ناظم الاطباء) ، خان زادگان خوارزم و اوزبک را که به مقام خانی نرسیده اند توره خوانند و توره بمنزلۀ میرزائی است که بر اولاد امیرتیمور اطلاق کرده اند. (انجمن آرا) (آنندراج)
ژاک گیوم. از سیاستمداران فرانسه (1746-1794 میلادی) و رئیس مجلس فرانسه بود. تقسیم فرانسه به استانها از پیشنهادهای او بود. وی در شورای انقلاب محکوم بمرگ گردید و بوسیلۀ گیوتین اعدام شد. (از لاروس)
ژاک گیوم. از سیاستمداران فرانسه (1746-1794 میلادی) و رئیس مجلس فرانسه بود. تقسیم فرانسه به استانها از پیشنهادهای او بود. وی در شورای انقلاب محکوم بمرگ گردید و بوسیلۀ گیوتین اعدام شد. (از لاروس)
مارشال مشهور فرانسه (1611 -1675م.) که در جنگهای متعدد، فتوحات و افتخارات فراوانی نصیب کشور خود ساخت. او در دوران جنگهای دولوسیون (1667م.) و جنگهای دیگر فرماندهی قوای نظامی فرانسه را بعهده داشت و بر اثر پیروزی هایی که بدست آورد شهرت فراوان یافت. (از لاروس)
مارشال مشهور فرانسه (1611 -1675م.) که در جنگهای متعدد، فتوحات و افتخارات فراوانی نصیب کشور خود ساخت. او در دوران جنگهای دولوسیون (1667م.) و جنگهای دیگر فرماندهی قوای نظامی فرانسه را بعهده داشت و بر اثر پیروزی هایی که بدست آورد شهرت فراوان یافت. (از لاروس)