- توره
- نادانستگی نااستادی شغال شکال
معنی توره - جستجوی لغت در جدول جو
- توره
- شغال، پستانداری گوشت خوار و از خانوادۀ سگ که از پرندگان کوچک و اهلی تغذیه می کند، شگال، گال، تورک، اهمر،
برای مثال تنها من و یک شهر پر از خصم و تو با من / شیری و یکی دشت پر از رو به و توره (قطران - رشیدی - توره)
- توره ((تُ رَ))
- شغال، تورک هم گویند
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پارچه قماش
پارچه، قماش
روی آوری، پروا، رویکرد، منید، پرداختن، دریافت
بازگشت
آکله
گذرگاه آب معبر آب آبراهه ابره ظهاره
چرخه
قوم، طایفه
اسباب سفر
آلدر گیلانی
جماعت، ملت
ملح آبدار برات سدیم که فرمول شیمیایی آن میباشد. وزن مخصوصش 7، 1 و سختیش بین 2 تا 5، 2 است. بوره طبیعی مزه گس دارد تنگار ملح الصناعه. براکس، شکر سفید
یک دور گردیدن
دوری، مسیتاریدن یک بار
سیاه و تاریک، تار و مظلم
گاو ماده
همرنگ و هم وزن
هر چه که چیزیرا بخورد و نابود کند، مانند بیماری جذام نور، پرتو، فروغ
پارس تازی گشته توته زگیل گوشت زاید پلک چشم جوش پلک تراخم
بازگشتن از گناه، اناب، بازگشت، پشیمانی
کیسه ای که کاه یا جز آن در آن گذارند و بر ستور آویزند
اطاقی که در آن سرگین چارپایان و کاه و غیره ریزند، بته های خار که بالای دیوار و گرد باغ و پالیر جای دهند
لوله حلبی که آهن سفید که روی سماور گذارند، لوله دود کش کارخانه و کشتی، سوراخ فوقانی آسیا که آب از آن روی پره های آسیا ریزد، جامه جنگ شبیه به جوشن
لغزش
خوراک اندک، زاد
فربه و چاق
پوست درخت خدنگ توز
بمعنی استعمال لفظی که آن دو معنی باشد، یکی نزدیک و دیگری دور و منظور معنی دور باشد