جدول جو
جدول جو

معنی توجز - جستجوی لغت در جدول جو

توجز(تَ رَ رُ)
روائی حاجت خواستن و جستن آن را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از موجز
تصویر موجز
مختصر، کوتاه، کلام کوتاه و مختصر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از توجع
تصویر توجع
دردمند شدن، دردناک شدن، از درد نالیدن، شکوه از درد کردن، برای کسی اندوه خوردن و اظهار همدردی کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از توجه
تصویر توجه
رو کردن، روی آوردن، رو گرداندن به طرف چیزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تنجز
تصویر تنجز
روایی خواستن، روایی کردن حاجت را خواستن، خواستار وفای به وعده شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تجوز
تصویر تجوز
آسان گرفتن، تحمل کردن، چشم پوشی کردن
فرهنگ فارسی عمید
(مُ تَ وَجْ جِ)
روای حاجت خواهنده و جوینده آن را. (آنندراج) (از منتهی الارب). کسی که روای حاجت میخواهد و می یابد آن را. (ناظم الاطباء). و رجوع به توجز شود، مشتری و خریدار. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از توجن
تصویر توجن
خواری، فروتنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توجع
تصویر توجع
دردمند و رنجور گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تجوز
تصویر تجوز
تحمل کردن، چشم پوشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توجه
تصویر توجه
روی نهادن، روی آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تورز
تصویر تورز
از ریشه پارسی وزیر شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنجز
تصویر تنجز
روایی یافت روا گردانیدن روا کردن، روایی، جمع تنجزات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترجز
تصویر ترجز
گاوتازی، غرش تندر، جنبش ابر
فرهنگ لغت هوشیار
وش، گزینه (وش برابر است با خوب و خوش) کوتاه: سخن کوتاه و مختصر (کلام سخن) : (... و یک باب که بر ذکر برزویه طبیب مقصور است و ببزرجمهر منسوب هر چه موجز تر پرداخته شد) (کلیله. مصحح مینوی. 25)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توجد
تصویر توجد
نالیدن گله کردن دوست داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنجز
تصویر تنجز
((تَ نَ جُّ))
روا کردن، خواستار روا کردن حاجت شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از موجز
تصویر موجز
((جِ))
سخن مختصر و کوتاه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تجوز
تصویر تجوز
((تَ جَ وُّ))
آسان گرفتن، آسان فراگرفتن، عفو کردن (گناه را)، سخنی به مجاز گفتن، سبک گزاردن (نماز را)، جمع تجوزات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از توجع
تصویر توجع
((تَ وَ جُُ))
دردناک شدن، از درد نالیدن، با کسی اظهار همدردی کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از توجه
تصویر توجه
((تَ وَ جُّ))
روی کردن، روی گردانیدن به سوی چیزی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از توجه
تصویر توجه
روی آوری، پروا، رویکرد، منید، پرداختن، دریافت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از توجه
تصویر توجه
Attention
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از توجه
تصویر توجه
attention
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از توجه
تصویر توجه
внимание
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از توجه
تصویر توجه
Aufmerksamkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از توجه
تصویر توجه
увага
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از توجه
تصویر توجه
uwaga
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از توجه
تصویر توجه
注意
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از توجه
تصویر توجه
atenção
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از توجه
تصویر توجه
attenzione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از توجه
تصویر توجه
atención
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از توجه
تصویر توجه
aandacht
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از توجه
تصویر توجه
ความสนใจ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از توجه
تصویر توجه
perhatian
دیکشنری فارسی به اندونزیایی