- توام
- همراه
معنی توام - جستجوی لغت در جدول جو
- توام
- هم شکم، دو چیز با هم همزاد همزاد جنابه، با هم کودکی که با کودک دیگر در یک هنگام زاییده شده باشد همزاد دو قلو. توامان توامین، جمع توائم، جفت (زن و شوهر)، دو چیز همراه
- توام
- دوقلو، دو بچه که در یک موقع از یک شکم زاییده شوند، هم شکم، همزاد، توأمان، دوبلغانه، جنابه
چیزی که همراه، جفت و در کنار چیز دیگر باشد، مثل زن وشوهر
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آزگار، همه، پایان، هماد
پایداری
دیرندگی
طاقت، قدرت، قوه
پایدار شدن، ایستادگی کردن
آب دهان
سیر فروش
قرض و وام
خانه های ریز روی عکس یا شیشه یا گراور
مرغوایش (مرغوا فال بد)
همه آن، تمام شئیی تمام آن، درست و کافی و کامل
این کلمه ماخذ از زبان قبایل سرخ پوست است و این قبایل ابتدائی، حیوانی را همچون نیاکان اولیه یا خدای اختصاصی قبیله خود مورد توجه قرار میدهند و آنرا توتم قبیله خود خوانند
توام، توایم، همراه
قوت و قدرت و طاقت، استطاعت، تاب، زور و قوت
آهستگی درنگ همدوستی
توبه پذیرنده
نابودی تباه گردیدن
مجامعت کردن
تپ زدگی تپ داشت
بفراست دریافتن
آماسیدن، ورم کردن
ناگواردگی
گمان بردن، در وهم انداختن
ترسانیدن، آهنگ چیزی کردن
بها و قیمت، بها کردن متاع
حشرات زهردار و موذی
وام، قرض، دین، فام، پام
نیرو، زور، قوه، قدرت، طاقت
ورم کردن، آماس کردن، آماسیدن، در علم اقتصاد کنایه از بالا رفتن قیمت ها و پایین آمدن ارزش پول