جدول جو
جدول جو

معنی تواشج - جستجوی لغت در جدول جو

تواشج(تَ رَ)
بهم درشدن. (زوزنی). به یکدیگر درآمدن و درآمیخته شدن ریشه های درخت. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تُ غَ)
به لغت رومی نام پوست درختی است و آن سفید و بسیار تلخ می باشد. بواسیر را نافع است. (برهان) (آنندراج). پوست درختی سپید و بسیار تلخ. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ رَبْ بُ)
وشیق ساختن قوم گوشت را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، بریدن، یقال: تواشقه القوم بالسیوف، ای قطعوه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ رَبْ بُ)
مواشظه. (منتهی الارب). آرزومند جماع شدن دو مرد با هم، پس افشردن ذکر خودشان بر شکم یکدیگر. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(شِ)
هرچه درهم پیچیده باشد. (منتهی الارب). درهم پیچیده شده و مختلط. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تخاشج
تصویر تخاشج
فروتنی کردن
فرهنگ لغت هوشیار