جدول جو
جدول جو

معنی تهیؤ - جستجوی لغت در جدول جو

تهیؤ
(تَ سَ سُ)
ساخته شدن. (زوزنی). آماده شدن برای کاری. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : و مستعد قبول حکمت کرد و تهیؤ حصول علم داد... (سندبادنامه ص 315)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تهیو
تصویر تهیو
آماده شدن، آمادگی
فرهنگ فارسی عمید
(تَ)
نیک پخته شدن گوشت. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، شکسته شدن چارپا از سرما. یقال: هراء الماشیه فتهرأت. (لسان العرب از ذیل اقرب الموارد). رجوع به تهرئه شود
لغت نامه دهخدا
(تَ)
سایه گرفتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تتبع سایه کردن. (از اقرب الموارد) ، واگشتن سایه. (زوزنی). بازگشتن سایه. (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی). برگردیدن سایه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ خِ)
جنبیدن و ناوناوان رفتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). اضطراب و تحرک. (اقرب الموارد) (المنجد) ، آماده باران گردیدن ابر. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد) ، ارادۀ کاری کردن. سپس از آن بازماندن و ارادۀ کردن داشتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ زَحْ حُ)
با هم سازواری و موافقت کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
پاره پاره شدن، کهنه گردیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ زَ زُ)
هجا کردن حروف را، مثل تهجی. (منتهی الارب) (آنندراج). هجا کردن حروف و هجی نمودن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ زَلْ لُ)
تباه شدن زخم و پاره پاره گردیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ سَءْ سُءْ)
شکافته و کهنه شدن جامه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ تُ)
گواریده شدن. (زوزنی). گوارنده شدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : تهناء بالطعام، ساغ له و لذّ. (اقرب الموارد) ، شادمانی نمودن: تهناء به تهنؤاً، فرح. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
درشورانیدن سر را به شستن چنانکه چرک از وی پاک نشود. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
ساکن شدن خشم کسی. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(اِ قِ)
دوشیدن شیر گردآمده ناقه را. (از متن اللغه) ، فرو گذاشتن شتر ماده، شیر را از پستان بدون دوشیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از متن اللغه) (از المنجد) ، مختلف شدن کارها. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). مختلف شدن کارها برکسی چنانکه نداند کدام را دنبال کند: تسیّاءت علی فلان الامور، اختلفت فلایدری ایها یتبع. (از متن اللغه) (از اقرب الموارد) (ازالمنجد) ، اقرار کرن فلان پس از انکار. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). اقرار کردن فلان به حق کسی بعد از انکار: تسیّأت فلان بحقی، اقرّ به بعد انکار. (از متن اللغه) (از اقرب الموارد) (از المنجد)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
پاره پاره و تباه شدن جراحت یا جدا شدن گوشت از استخوان بفساد خون وجز آن. (منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، آماسیدن روی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
پیدا و آشکار کردن. (ناظم الاطباء) ، قصد کردن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
پیش آمدن زن شوی را و انداختن ذات خود را بر وی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و ازهری گوید که این مصحف تفیؤ است. (از اقرب الموارد) ، برانداختن از گلو و قی کردن به تکلف. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ زَنْ نُ)
فسوس کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). یقال: السراب یهزاء بالقوم و یتهزاء بهم. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تهیوء
تصویر تهیوء
آماده بودن ساخته شدن، آمادگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهیو
تصویر تهیو
آماده بودن ساخته شدن ساخته و آماده شدن برای کاری
فرهنگ لغت هوشیار