- تهیم
- کسی که باو تهمت زده شده
معنی تهیم - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آمایش، بسیجیدن
دانا
سیاه و تاریک
سختی، بلا
نظم و ترتیب، آماده ساختن، تدارک و بسیج و آمادگی
آماده بودن ساخته شدن ساخته و آماده شدن برای کاری
شب بی ستاره سیاه شب تشنه: مرد
چرکن، آکناک
خیمه زدن
آگندگی آکندگی، پراکندگی، پیوستن از واژگان دو پهلو
سهم بندی کردن
فهماندن و دریافت کردن، تدریس، تعلیم و آموختگی
متردد بودن میان دو چیز
ویران ساختن بنا
ویرانی، بد زبانی
سست گرداندن
در غلط و اشتباه انداختن
به هیجان آمدن
ترسیدن، شکوه داشتن
خوابیدن اندک
چرت زدن
شکسته و ویران شدن
ستمدیدگی، خشمگینی، گردن نهادن
گرامیداشت
مهربان شدن
بیوه شدن، زمانی بگذرد و ازدواج نکرده باشد فرصت، زمان، وقت
شریک و صاحب حصه، هم بهره
تیزتگ، پیشوای توانا، تیز هوش
بافهم، صاحب فهم، دانا
مهیا کردن، آماده ساختن
سهم بندی کردن، جزءجزء کردن، جامه یا پارچه را نقش کردن و مخطط ساختن
به هیجان آمدن، برانگیخته شدن، جنبیدن
کسی که با دیگری از چیزی سهم ببرد، هم سهم، هم بهره