جدول جو
جدول جو

معنی تهیئی - جستجوی لغت در جدول جو

تهیئی
(تُ)
کاواکی. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). خلاف پری: بباید دانست که باد یا اندر تهیئی اندامی تولد کند چون معده... و یا اندر میان طبقه ها و لیفهای اندامی. (ذخیرۀ خوارزمشاهی از یادداشت بخط مرحوم دهخدا). علامت وی آن است که صرع وقت سبکی و تهیئی معده افتد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی از یادداشت ایضاً). دارو که مقصود از آن کشتن و اسهال کردن کرمان بود، بر تهیئی شکم و گرسنگی باید خورد و اولیتر آن بود که اول دو روز شیر تازه خورد و بدان قناعت کند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی از یادداشت ایضاً). رجوع به تهی و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تَ)
ساختن. (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی). راست و نیکو کردن کار. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به تهیه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تهیئه
تصویر تهیئه
ساختن، نیکو کردن کار را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهیگی
تصویر تهیگی
خلاء
فرهنگ واژه فارسی سره