خضاب کردن به حنا. (تاج المصادر بیهقی). رنگ کردن چیزی را به حنا. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (قطر المحیط). رنگ کردن چیزی را به حنا و خضاب کردن. (ناظم الاطباء). رجوع به تحنؤ و تحنی ٔ شود
خضاب کردن به حنا. (تاج المصادر بیهقی). رنگ کردن چیزی را به حنا. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (قطر المحیط). رنگ کردن چیزی را به حنا و خضاب کردن. (ناظم الاطباء). رجوع به تحنؤ و تحنی ٔ شود
بگوارانیدن. (تاج المصادر بیهقی). مبارکباددادن خلاف تعزیه. (منتهی الارب). مبارکباد گفتن خلاف تعزیت و با لفظ گفتن و دادن و کردن مستعمل. (آنندراج). رجوع به تهنی ٔ و تهنیت شود، لیهنک الامر گفتن کسی را. (منتهی الارب). رجوع به تهنی ٔ شود
بگوارانیدن. (تاج المصادر بیهقی). مبارکباددادن خلاف تعزیه. (منتهی الارب). مبارکباد گفتن خلاف تعزیت و با لفظ گفتن و دادن و کردن مستعمل. (آنندراج). رجوع به تهنی ٔ و تهنیت شود، لیهنک الامر گفتن کسی را. (منتهی الارب). رجوع به تهنی ٔ شود