جدول جو
جدول جو

معنی تهمم - جستجوی لغت در جدول جو

تهمم
(تَ)
طلب کردن. (تاج المصادر بیهقی). جستن چیزی را و تجسس نمودن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). جستن چیزی را و تجسس نمودن. (از اقرب الموارد). رجوع به تجسس شود، شپش جستن در سر کسی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تهکم
تصویر تهکم
استهزا کردن، خشم گرفتن، تکبر کردن، بر فوت چیزی پشیمانی خوردن، فروریختن و ویران شدن چاه و مانند آن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تهمت
تصویر تهمت
بدگمانی، گمان بد، افترا، آنچه کسی به آن متهم شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تیمم
تصویر تیمم
عملی عوض وضو یا غسل، بدین شکل که هر دو کف دست را به خاک پاک بزنند و آن را بر پشت دست و صورت بکشند. این عمل را هنگام مریض بودن یا پیدا نکردن آب می توان انجام داد، قصد کردن، از روی قصد و عمد کاری کردن
فرهنگ فارسی عمید
(مُ تَ هََ مْ مِ)
جوینده و تجسس کننده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). تجسس کننده و تلاش کننده. (ناظم الاطباء) ، شپش جوینده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تهمم شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تحمم
تصویر تحمم
در گرمابه شدن گرمابگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترمم
تصویر ترمم
متفرق و پراکنده شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تذمم
تصویر تذمم
ننگ داشتن، آکیدن آک داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشمم
تصویر تشمم
بویش بوییدن
فرهنگ لغت هوشیار
دستار بندی دستار نهی دستار بستن عمامه بستن، دستار بندی عمامه بندی، جمع تعممات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهدم
تصویر تهدم
ویرانی، بد زبانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهوم
تصویر تهوم
چرت زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهمت
تصویر تهمت
گمان بد کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهکم
تصویر تهکم
شکسته و ویران شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهضم
تصویر تهضم
ستمدیدگی، خشمگینی، گردن نهادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهشم
تصویر تهشم
مهربان شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تیمم
تصویر تیمم
قصد کردن، طهارت با خاک به جای وضو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهیم
تصویر تهیم
کسی که باو تهمت زده شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهکم
تصویر تهکم
((تَ هَ کُّ))
دست انداختن، خشم گرفتن، پشیمانی خوردن، ویران شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تهمت
تصویر تهمت
((تُ مَ))
بدگمانی، افترا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تیمم
تصویر تیمم
((تَ یَ مُّ))
از روی قصد و عمد کاری کردن، به جای وضو، در هنگام نبودن آب یا بیماری، از خاک استفاده کردن، به این صورت که دست ها را بر خاکی که آلوده نباشد می زنند و بعد آن را به صورت و پشت دست ها می کشند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تعمم
تصویر تعمم
((تَ عَ مُّ))
دستار بستن، عمامه بستن، دستاربندی، عمامه بندی، جمع تعممات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تهمت
تصویر تهمت
انگ، بدنامی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تهمت
تصویر تهمت
Aspersions, Defamation, Denigration, Slander
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تهمت
تصویر تهمت
calomnies, diffamation, dénigrement, calomnie
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از تهمت
تصویر تهمت
клевета
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تهمت
تصویر تهمت
Verleumdungen, Verleumdung, Denigrierung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تهمت
تصویر تهمت
наклепи , наклеп
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تهمت
تصویر تهمت
oszczerstwa, zniesławienie, oszczerstwo
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تهمت
تصویر تهمت
诽谤 , 毁谤
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تهمت
تصویر تهمت
calúnias, difamação, denigração, calúnia
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از تهمت
تصویر تهمت
calunnie, diffamazione, denigrazione, calunnia
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از تهمت
تصویر تهمت
calumnias, difamación, denigración, calumnia
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از تهمت
تصویر تهمت
laster, smaad
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از تهمت
تصویر تهمت
การใส่ร้าย , การใส่ร้าย , การหมิ่นประมาท , การหมิ่นประมาท
دیکشنری فارسی به تایلندی