جدول جو
جدول جو

معنی تهلن - جستجوی لغت در جدول جو

تهلن
مخالف صاف و روشن، کرد، کبود، گل آلود
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هلن
تصویر هلن
(دخترانه)
روشنایی، نور، فرانسه از یونانی، در اساطیر یونان همسر منلاس پادشاه اسپارت که جنگ تروا به خاطر او روی داد
فرهنگ نامهای ایرانی
(تَ زَیْ یُ)
دامن برچیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تشمر. (از ذیل اقرب الموارد) ، خرامیدن، آماده شدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ زَیْ یُ)
گشاده روی شدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). درخشیدن روی از شادی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، درخشان شدن میغ به برق. (تاج المصادر بیهقی). درخشیدن ابر و برق. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تلالؤ ابر. (از اقرب الموارد) ، ریزان شدن اشک و آب. (زوزنی). روان شدن اشک. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ هَِ)
نعت است از تهن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). خوابیده و بخواب رفته. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ زَ لُ)
پشیمان شدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). پشیمان شدن مثل تهکم. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ زَیْ یُ)
برکنده موی شدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ زَیْ یُ)
شتافتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(هَِ لِ)
در افسانه های یونان نام همسر منلاس بود که یونانیان به خاطر اوده سال در برابر تروا جنگیدند. گروهی او را دختر زئوس و گروهی دختر آفرودیت دانسته اند و در هر صورت نسب او درهم است و ایفی ژنی معروف را حاصل همبستری او باتزه دانسته اند. وی زیباترین زن زمان خود بود و مردان نامدار حماسی یونان از جمله پاریس دلدادۀ وی بودند... (از فرهنگ اساطیر یونان و رم پیر گریمال تألیف بهمنش ج 1 ص 365). پس از مرگ منلاس او را از اسپارت بیرون کردند و او در جزیاکرتا به هلاکت رسید. (از حواشی نصرالله فلسفی بر ترجمه تمدن قدیم فوستل دکولانژ)
قهرمانی است که نژاد یونانی خود را منسوب به او میداند و نام او را بر خود می نهاده است. او را پسر دوکالیون و نیز پسر پرومته دانسته اند. در افسانه های یونان معروف است که او با الهه ای به نام اوزئیس ازدواج کرد و از او پسرانی به وجود آمدند که شاخه های معروف هلنی (دری ها، ائولی ها، ایوینها، اکئی ها) از نسل آنها هستند. (از فرهنگ اساطیر یونان و رم تألیف پیر گریمال ترجمه بهمنش ج 1 ص 369 و 370)
لغت نامه دهخدا
(تُ هَُ لْ لِ)
باطل و ناچیز. یقال: وقع فی وادی تهلک. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) : وادی تهلک، ممنوعاً، الباطل. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ هََ لْ لَ)
ناچیز و باطل. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
به فریاد برداشتن آواز را وقت مصیبت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(لُ)
شهر و بندری است در کشور فرانسه که بر کنار دریای مدیترانه واقع است. و 141100 تن سکنه دارد. این شهر یکی از بنادر نظامی و بازرگانی است و از شهرهای صنعتی به شمار می آید و در آنجا کار خانه کشتی سازی و دیگر صنایع سنگین تأسیس شده است. در سال 1793 میلادی سلطنت طلبان این بندر را تسلیم انگلیس ها کردند ولی ناپلئون بناپارت آن را از دست آنان آزاد کرد. در جنگ دوم جهانی بر اثر بمباران های شدید آلمانها به این بندر خسارت فراوانی وارد گردید و در نوامبر سال 1942 میلادی نیروی دریائی فرانسه مقیم این بندر برای اینکه در تصرف آلمانها درنیایند کشتی های خود را غرق کردند. (از لاروس)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
ناهاری کردن. (تاج المصادر بیهقی) (از زوزنی). ناشتا شکستن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تعلل کردن به ناشتایی. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(لُ)
اومر. از صاحب منصبان اداری فرانسه که بسال 1595 میلادی در پاریس متولد شد و در جنگی که در زمان کودکی لوئی چهاردهم (1648- 1653 میلادی) بین طرفداران پارلمان و درباریان درگرفته بود، از طرفداران پارلمان دفاع کرد. و در سال 1652 درگذشت
لغت نامه دهخدا
(تَ ب ب)
بخواب رفتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تهلل
تصویر تهلل
درخشان شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهکن
تصویر تهکن
پشیمانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهلک
تصویر تهلک
باطل و ناچیز
فرهنگ لغت هوشیار
منطقه ای ییلاقی بین راه امامزاده حسن و آلاشت
فرهنگ گویش مازندرانی
تابه، قابلمه
فرهنگ گویش مازندرانی
تند و تیز، رنگ قهوه ای، تلخ، تلخک
فرهنگ گویش مازندرانی
چوب بلند و کلفت
فرهنگ گویش مازندرانی
گل آلود، ناصاف
فرهنگ گویش مازندرانی
کدر کردن، گل آلود کردن، تیره کردن
فرهنگ گویش مازندرانی