چشم زخم رسانیدن خواستن بر مال کسی، ترسانیدن شتر را بدانچه خود را در صورت گرگ نمائی به وی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، به شگفت آوردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، هائل شدن مرد. (از اقرب الموارد). رجوع به هائل شود
چشم زخم رسانیدن خواستن بر مال کسی، ترسانیدن شتر را بدانچه خود را در صورت گرگ نمائی به وی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، به شگفت آوردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، هائل شدن مرد. (از اقرب الموارد). رجوع به هائل شود
دگرگون گردیدن. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (از منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تبدیل. تحویل. (ناظم الاطباء) : دل در جهان مبند که با کس وفا نکرد هرگز نبود دور زمان بی تبدّلی. سعدی. ، بدل گرفتن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (ترجمان علامۀ جرجانی). عوض کردن این بدان. (آنندراج) : تبدله به، گرفت آن را بدل آن. و منه قوله تعالی: و من یتبدل الکفر بالایمان فقد ضل. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
دگرگون گردیدن. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (از منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تبدیل. تحویل. (ناظم الاطباء) : دل در جهان مبند که با کس وفا نکرد هرگز نبود دور زمان بی تبدّلی. سعدی. ، بدل گرفتن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (ترجمان علامۀ جرجانی). عوض کردن این بدان. (آنندراج) : تبدله به، گرفت آن را بدل آن. و منه قوله ُ تعالی: و من یتبدل ِ الکفر بالایمان فقد ضل. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
درون دل. (ناظم الاطباء). - از ته دل، از صمیم قلب. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : تبعیت کردم به سید خود... از روی اعتقاد و از ته دل. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 315). در روزگار حسن سلوک تو اهل نظم صائب شدند از ته دل مهربان هم. صائب
درون دل. (ناظم الاطباء). - از ته دل، از صمیم قلب. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : تبعیت کردم به سید خود... از روی اعتقاد و از ته دل. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 315). در روزگار حسن سلوک تو اهل نظم صائب شدند از ته دل مهربان هم. صائب
فروگذاشتن شاخ و لفج و آنچه بدان ماند. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی از یادداشت بخط مرحوم دهخدا). آویختن لنج و شاخه و امثال آن. (یادداشت ایضاً). رجوع به تهدل شود
فروگذاشتن شاخ و لفج و آنچه بدان ماند. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی از یادداشت بخط مرحوم دهخدا). آویختن لُنج و شاخه و امثال آن. (یادداشت ایضاً). رجوع به تهدل شود