جدول جو
جدول جو

معنی تهتال - جستجوی لغت در جدول جو

تهتال(تَ زَرْ رُ)
باران باریدن. (تاج المصادر بیهقی). پیاپی باریدن یا نیک باریدن ابر. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) : هتلت السماء هتلاً و هتولاً و هتلاناً و تهتالاً (از باب ضرب) ، پیاپی بارید آسمان و یا نیک بارید. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تیتال
تصویر تیتال
مکر، فریب، چاپلوسی
فرهنگ فارسی عمید
(تَ)
لغت فارسی است. در اردوی هندی مستعمل، آهن و جز آن که در اسفل نیام کارد و شمشیر باشدبه عربی آن را نعل... گویند. (نفائس، از آنندراج). زینت و آرایش که در ته غلاف باشد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ زَ رَ)
هطل. هطلان. (منتهی الارب) : هطل المطر هطلاً. وهطلاناً و تهطالاً. (از ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). باریدن باران و اشک. (آنندراج). رجوع به هطل شود
لغت نامه دهخدا
(تَ زَ نُ)
باران و اشک باریدن. (تاج المصادر بیهقی). به معنی هتن. (منتهی الارب). هتن هتناً و هتوناً و هتناناً و تهتاناً. (ناظم الاطباء). پیاپی باریدن و چکیدن مثل هطل یا آن فوق هطل است یا باران ضعیف پیوسته یا باران یک ساعت که سپس آن سست شود و پستر به اول عود کند. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(تَ زَ زُ)
گول گردیدن و نادانستن. (منتهی الارب) : هتر الرجل تهتاراً (از باب ضرب) ، گول و احمق گردید آن مرد ونادان شد. (ناظم الاطباء). رجوع به مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا
(تَ)
حمق و جهل. (اقرب الموارد). رجوع به مادۀ قبل شود
لغت نامه دهخدا
(تَ)
کشتن کسی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
فریب و چاپلوسی را گویند، (برهان)، مکر و فریب و بدین معنی مشترک است در هندی، (آنندراج)، فریب و حیله و مکر و چاپلوسی، (ناظم الاطباء)، فریب و مکر و چاپلوسی و تملق، (فرهنگ فارسی معین)، سخنان فریبنده، گفتاری فریبنده، سخنان آرام کننده، چرب زبانی با طفل، آرام کردن بچه و مانند او را بزبان: با زبان و تیتال طوری بچه را از گریه بازداشتم، با بچه با زبان و تیتال باید رفتار کرد نه با کتک، (از یادداشتهای مرحوم دهخدا) :
لب از مژگان پر از تیتال عشوه
دو چشم آبستن اطفال عشوه،
فوقی یزدی (از آنندراج)،
چون کلام اﷲ ناطق معجزی داری بیار
هیچکس از شیوۀ تیتال پیغمبر نشد،
باقر کاشی (ایضاً)
لغت نامه دهخدا
(تِ)
دهی جزء دهستان قشلات افشار بخش قیدار شهرستان زنجان است که در سی و هشت هزارگزی جنوب باختری قیدارو بیست و شش هزارگزی راه عمومی واقع است. کوهستانی و سردسیر است و 54 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه سار ومحصول آنجا غلات و شغل اهالی زراعت و قالیچه و گلیم و جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
غار و مغارۀ کوه را گویند. (برهان) (از انجمن آرا) (از آنندراج) (ناظم الاطباء). غار. (فرهنگ جهانگیری) (فرهنگ رشیدی) ، سرداب. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تیتال
تصویر تیتال
چاپلوسی و فریب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تیتال
تصویر تیتال
فریب، مکر، چاپلوسی
فرهنگ فارسی معین