- تهامی
- منسوب به تهامه، جمع تهامیون
معنی تهامی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
Accusative
винительный
akkusativ
звинувачувальний
oskarżycielski
acusativo
accusativo
acusativo
accusatif
accusatief
กล่าวหา
akusatif
अभियोगात्मक
מאשים
suçlayıcı
ya kushitaki
অভিযুক্ত
حالت مفعولی
پرهیز کردن و از چیزی خود را نگهداری کردن
کور نمایی خود را به کوری زدن، خود کوری خود را کور کردن خود را بکوری زدن کوری نمودن
همگی، همه، سرتاسر
بهم تهنیت گفتن
هم جنبی
بهم هدیه دادن
هم نکوهی نکوهیدن
مسخره
زونی (زون سهم تجار) منسوب به سهام. یا شرکت سهامی شرکتی تجارتی که سرمایه آن به سهامی تقسیم گردیده و صاحبات سهام به تعداد سهم خود حق رای دارند. سهام مذکور قابل انتقال است
برای یکدیگر هدیه فرستادن، به هم هدیه دادن
خود را کور وانمود کردن، با هم ستیزه کردن