جدول جو
جدول جو

معنی تنییٔ - جستجوی لغت در جدول جو

تنییٔ
(تَ صَ)
تنیئه. رجوع به همین کلمه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ تِ)
دوختن مشک را. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط)
لغت نامه دهخدا
(بَ تَ رَ)
اندوهگین گردانیدن کسی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
افزوده شدن بر چیزی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ طُ)
جامه را علم کردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). علم و نگار کردن در جامه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ ضُ)
نیح اﷲ عظمه تنییحاً، سخت و قوی گرداند خدای استخوان او را، و ریزه ریزه کند (از اضداد است). (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، مانیحته بخیر، نبخشیدم او را به چیزی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، لانیح اﷲ عظامه، سخت و قوی نگرداند خدای استخوان او را. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
بدندان گزیدن تیر را تا سختگی چوب آن معلوم گردد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). بدندان گزیدن. (از اقرب الموارد) ، بدندان نشان کردن در تیر. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، بدندان نشان کردن چیزی را، پیر شدن اشتر. (از تاج المصادر بیهقی). پیر و کلانسال گردیدن ناقه، بیخ برآوردن گیاه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِنْ)
پختن گوشت را چنانکه بریان و نیک پخته شود یا از استخوان جدا گردد. (ازمنتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
برانگیختن کسی را بر کاری. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، نفرین کردن کسی را که خدا زشت گرداند روی او را. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
اندک تر کردن سر را یا نیکو نشستن آن را. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از متن اللغه) ، سرخ شدن گرفتن غورۀ خرما. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تنییف
تصویر تنییف
فزونی پذیری
فرهنگ لغت هوشیار