جدول جو
جدول جو

معنی تنگرس - جستجوی لغت در جدول جو

تنگرس
(تَ گَ)
گونه ای از ارجنگ، و تنگرس نامی است که در کرج و درۀ زیارت به این درخت دهند و نامهای دیگر آن، گیزی و شال چس است. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). درختی از تیره عنابها که خواص عمومی و دارویی تیره خود را دارد و چهار گونه از این گیاه تاکنون در جنگلهای شمالی ایران شناخته شده است. گونه های مختلف این گیاه در جنگلهای شمال خراسان و استپ های اطراف تهران نیز می رویند. میوۀ گیاه مذکور در تداوی بعنوان مسهل مصرف می شود. ارجنگ. شال چس. شغال چس. قره میخ. قره زله. گیزی. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به جنگل شناسی کریم ساعی ج 2 ص 227، 260 و 261 و ارژن و کنگرس شود
لغت نامه دهخدا
تنگرس
درختی ازتیره عنابها که خواص عمومی و دارویی تیره خود را دارد و چهار فراخ و از این گیاه تاکنون در جنگلهای شمالی ایران شناخته شده است. گونه های مختلف این گیاه در جنگلهای شمال و خراسان و استپ های اطراف تهران نیز میروید. میوه گیاه مذکور در تداوی بعنوان مسهل مصرف میشود ارجنگ شال چس شغال چس قره میخ قره زله گیزی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تنگس
تصویر تنگس
ارزن، گیاهی از تیرۀ گندمیان با بوتۀ کوچک، ساقه های کوتاه و نازک و دانه های ریز که بیشتر خوراک پرندگان است و گاهی از آرد آن نان می پزند، الم، دخن
فرهنگ فارسی عمید
(تَ گَ)
خدای تعالی و تقدس. (آنندراج). در زبان ترکی نام حق تعالی است، از لغات ترکی و برهان و مدار. (غیاث اللغات). نام خدای تعالی به زبان مغولی. نام خدای تعالی نزدترکان دور، و ترکان نزدیک تانری و تاری گویند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). ترکی قدیم، خدا. (از حاشیۀ برهان چ معین). خدا و الله. (فرهنگ نظام) :
نایب تنگری تویی کرده بتیغ هندویی
سنقر کفرپیشه را سن سن گوی تنگری.
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 424).
خسرو ذوالجلالتین از ملکی و سلطنت
مستحق الخلافتین از یلواج و تنگری.
خاقانی (ایضاً ص 430).
ترکمانی ام هفتادساله، موی در گبری سفیدکرده از بیابان اکنون برمی آیم و تنگری و تنگری می گویم الله الله گفتن می آموزم. (تذکره الاولیاء عطار).
ترک تویی ز هندوان چهرۀ ترک کم طلب
زآنکه نداد هند را صورت ترک تنگری.
مولوی (از حاشیۀ برهان)
لغت نامه دهخدا
(تَ گَ / گِ)
بمعنی تنگز است که درخت پرخار باشد و گلش به کاسنی ماند. (برهان) (آنندراج). تنگز. (ناظم الاطباء). نام درختی است که خارهای تیز بسیار داشته باشد و رنگ گل آن به رنگ گل کاسنی است و آتش هیزمش به غایت تند و تیز بود. (از فرهنگ جهانگیری). ارژن. (فرهنگ فارسی معین). به فتح اول و سوم، در کردستان به درخت ارژن اطلاق شود. (ثابتی از حاشیۀ برهان چ معین). رجوع به تنگز و ارژن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تنگری
تصویر تنگری
خدا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنگس
تصویر تنگس
ارزن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنگری
تصویر تنگری
((تَ گَ))
خدا
فرهنگ فارسی معین
از انواع گیاهان
فرهنگ گویش مازندرانی