جدول جو
جدول جو

معنی تنگدلی - جستجوی لغت در جدول جو

تنگدلی
اندوهگینی افسردگی غمگینی
تصویری از تنگدلی
تصویر تنگدلی
فرهنگ لغت هوشیار
تنگدلی
افسردگی، اندوهگینی
تصویری از تنگدلی
تصویر تنگدلی
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سنگدلی
تصویر سنگدلی
سخت دلی بیرحمی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنگدل
تصویر تنگدل
اندوهگین، افسرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنگدل
تصویر تنگدل
((~. دِ))
اندوهگین، افسرده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تنگدست
تصویر تنگدست
فقیر
فرهنگ واژه فارسی سره
منسوب به بنگال. آنچه مربوط به بنگال باشد، از مردم بنگال اهل بنگال، زبانی که مردم بنگال بدان تکلم کنند و آن آمیخته ایست از هندی فارس و عربی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چنگالی
تصویر چنگالی
در هم مالیده، چنگال چنگالی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تناسلی
تصویر تناسلی
منسوب و مربوط به تناسل: آلات تناسلی امراض تناسلی
فرهنگ لغت هوشیار
تنگی ضیق، جای تنگ مضیقه، سختی فشار، دره کوه، راه میان دو کوه، قبر لحد، دنیا، قالب آدمی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنگسالی
تصویر تنگسالی
خشک سالیقحط کمیابی و گرانی ارزاق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنگدستی
تصویر تنگدستی
بیچیزی تهیدستی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنگدست
تصویر تنگدست
تهیدست فقیر بی چیز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شنگولی
تصویر شنگولی
عمل شنگول
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنگ دل
تصویر تنگ دل
افسرده، اندوهگین، غمناک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تنگدستی
تصویر تنگدستی
بی چیزی، تهیدستی، فقر، ناتوانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چنگالی
تصویر چنگالی
خوراکی که از روغن داغ کرده و آب و شکر یا شیره با نان تریت کرده درست کنند، چنگال خوست، چنگال خست، چنگال خوش، انگشتو، بشتره، بشتزه، بشنزه، بشنژه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تنگدستی
تصویر تنگدستی
((~. دَ))
تهی دستی، بی چیزی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تنگدست
تصویر تنگدست
((~. دَ))
کنایه از تهی دست، فقیر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بنگالی
تصویر بنگالی
از مردم بنگال، زبانی از شاخۀ زبان های هند و ایرانی که مخلوطی از هندی، فارسی و عربی است و در بنگال رایج است، مربوط به بنگال مثلاً برنج بنگالی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سنگدل
تصویر سنگدل
قسی القلب، بی احساس، بی رحم
فرهنگ واژه فارسی سره
حالت و چگونگی موجودات و اشخاصی که زندگی را بطور طفیلی میگذرانند طفیلی شدن، حالت کسانی که در جامعه سر بار دیگرانند، طفیلی شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنبلی
تصویر تنبلی
کیفیت و عمل تنبل. تن پروری بیکارگی کاهلی، اهمال مسامحه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنادی
تصویر تنادی
همدیگر را خواندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنگری
تصویر تنگری
خدا
فرهنگ لغت هوشیار
کرسی را گویند که کفش و پای افزار بر بالای آن گذارند، چهار پایه پشتی دار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سنگدل
تصویر سنگدل
بی رحم، بی مروت، دل سنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنبلی
تصویر تنبلی
تنبل بودن، بیکارگی و تن پروری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صندلی
تصویر صندلی
چهار پایۀ پشتی دار که بر روی آن می نشینند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سنگدل
تصویر سنگدل
بی رحم، سخت دل، دل سخت، ستمگر، ظالم، بیدادگر، جبّار، ستمکار، گرداس، جائر، ستم کیش، ظلم پیشه، جفا پیشه
فرهنگ فارسی عمید
زیرگاه، بشکل چهار پایه که روی آن می نشینند و خستگی از تن بدر می کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قندلی
تصویر قندلی
بلوت اسپی از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گندلی
تصویر گندلی
ریسمان گلوله شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مندلی
تصویر مندلی
منسوب به مندل: (عود مندلی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منگلی
تصویر منگلی
خالدار
فرهنگ لغت هوشیار