جدول جو
جدول جو

معنی تنکه - جستجوی لغت در جدول جو

تنکه
شلوار کوتاه (تاسر زانو) قسمت پائین در و پنجره که از تخته ساخته میشود
فرهنگ لغت هوشیار
تنکه
شلوار کوتاه که تا سر زانو باشد، زیرشلواری کوتاه مردانه، شلوار کوتاه زنانه، قسمت پایین در و پنجره که از تخته ساخته می شود، قطعۀ فلز نازک و پهن
تصویری از تنکه
تصویر تنکه
فرهنگ فارسی عمید
تنکه
((تَ کِ یا کَ))
قرص رایج از زر و سیم و مس
تصویری از تنکه
تصویر تنکه
فرهنگ فارسی معین
تنکه
((تَ نَ کُّ))
شلوار کوتاه که تا سر زانو باشد، شلوار کوتاه زنانه یا مردانه
تصویری از تنکه
تصویر تنکه
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آنکه
تصویر آنکه
آنکس که کسی که هر کس که
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلکه
تصویر تلکه
اخاذی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رنکه
تصویر رنکه
تازی گشته شاه ماهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زنکه
تصویر زنکه
برای تحقیر و توهین زن استعمال شود زنیکه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حنکه
تصویر حنکه
زن دانا و آزموده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترکه
تصویر ترکه
آنچه مال و متاع از مرده بماند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفکه
تصویر تفکه
لذت بردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلکه
تصویر تلکه
پولیکه با مکر و فریب از کسی بگیرند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنجه
تصویر تنجه
رد کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنبه
تصویر تنبه
هوشیار شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنهکه
تصویر تنهکه
عقوبت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنوه
تصویر تنوه
بلند پایه شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنگه
تصویر تنگه
شعبه ای از دریا بین دو خشکی که دو دریا را بهم متصل میسازد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنزه
تصویر تنزه
دور شدن، پاکدامنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنده
تصویر تنده
سرازیر، سراشیب غنچه
فرهنگ لغت هوشیار
ناشناختگی، پژواگنی ناشناس بودن خود را ناشناس نشان دادن ناشناس شدن، از حالی بحالت زشت و ناخوش در آمدندگرگون گشتن، ناشناختگی، جمع تنکرات
فرهنگ لغت هوشیار
بادبزن که از سقف آویزان کنند وبا برق یا بی آن بحرکت آید، بادبزن برقی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترکه
تصویر ترکه
هر چیز متروک، وامانده، میراث
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تنبه
تصویر تنبه
کلون، چوبی به شکل مکعب مستطیل که برای بستن در، بر پشت آن نصب می شود، فانه، پانه، فهانه، مدنگ، بسکله، فردر، کلند، فروند، فلجم، کلیدان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تلکه
تصویر تلکه
پولی یا چیزی که با مکر و فریب از کسی بگیرند
تلکه کردن: کنایه از کسی را فریب دادن و چیزی از او گرفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ترکه
تصویر ترکه
شاخۀ باریک و دراز که تازه از درخت بریده باشند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تنگه
تصویر تنگه
شعبه ای از دریا بین دو خشکی که دو دریا را به هم مربوط می سازد، بغاز، باب
مقداری از زر و سیم، قطعۀ کوچک طلا یا نقره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تنبه
تصویر تنبه
هوشیار شدن، به خود آمدن، بیدار شدن، آگاهی، هوشیاری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تنزه
تصویر تنزه
سر از خاک درآوردن گیاه، تژ، تنده، تز، تژه، تیج
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تنزه
تصویر تنزه
پاک شدن از عیب و آلایش، پاک دامن شدن، دوری کردن از بدی، پاک دامنی، گردش و تفرج
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تنته
تصویر تنته
بافته شده، تنیده، تفته، تفنه، تنسته، تینه، تنه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تنده
تصویر تنده
غنچه، برگی که تازه از بغل شاخۀ درخت روییده باشد، سر از خاک درآوردن گیاه، تنزه، تژ، تز، تژه، تیج
سراشیبی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تنکر
تصویر تنکر
ناشناس بودن، خود را ناشناس نمودن، به حال زشت و ناخوش درآمدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پنکه
تصویر پنکه
((پَ کِ))
بادبزن برقی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ترکه
تصویر ترکه
((تَ رِ کِ))
میراث، مالی که از مرده به جا مانده باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ترکه
تصویر ترکه
((تَ کِ))
شاخه باریک و دراز که از درخت بریده باشند، مجازاً لاغر، باریک اندام
فرهنگ فارسی معین