- تنویر
- روشن کردن، روشن شدن
معنی تنویر - جستجوی لغت در جدول جو
- تنویر
- روشن کردن، درخشان کردن
- تنویر ((تَ))
- روشن کردن
- تنویر
- نوره کشیدن، واجبی کشیدن، واجبی، نوره
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نگاره
نیرنگ، فریب
ضعیف و منکر شدن
گرده کردن، پرهونیدن (دایره پرهون)، پرهون ساختن، پرهونش چرخش -1 گرد کردن گرد ساختن دایره درست کردن، دور دادن، گردی، جمع تدویرات
شرماندن شرمنده کردن، دلهره دادن، نماردن (نمار اشاره) اشاره کردن، شرمنده ساختن شرمنده کردن، شرمساری شرمزدگی، شور و اضطراب آشوب، جمع تشویرات
بیاراستن، تزئین دروغ، فریب و مکر و دروغ و دوروئی
دستنبد پوشیدن
نقش کردن و رسم نمودن صورت و شکل
گرد بریدن
آگندن چشمه آگندن چاه
پیچیدن دستار بر سر، کالا بر هم نهادن، بستن کالا و سوره هشتاد و یکم از قرآن کریم
بزرگ داشتن
منون کردن، نون ساکن که در آخر اسما خوانند
خواب کردن خواب کردن خوابانیدن، یا تنویم مغناطیسی. هیپنوتیزم
عطا دادن
رنگ کردن
نوید دادن
جایگزینی جایگیری
کم کردن، تقلیل
تند خویی در خشم افکندن
دیگرگون کردن
همانندی
تازه روی گرداندن، به ناز پروردن لوس بار آوردن
ترسایاندن، یاری دادن نصرانی کردن مسیحی گردانیدن
پراکندن پخش کردن
کم کردن
بیم دادن
سخن گفتن
ناشناساندن، ناشناخته کردن در دستور نام را به ناشناخته دگر کردن -1 مجهول کردن ناشناس ساختن، نکره ساختن اسم، جمع تنکیرات
کند و کاو
به چیرگی کسی حکم کردن بر کسی