جدول جو
جدول جو

معنی تنواء - جستجوی لغت در جدول جو

تنواء
(تَذْ)
نوء. برخاستن به کوشش و مشقت تمام، بگرانی برخاستن: ناء بالحمل، گران و مائل گردانیدن کسی را: ناء به الحمل، منه قوله تعالی: ما ان مفاتحه لتنوء بالعصبه، ای لتنی ٔ العصبه بثقلها، افتادن از گرانباری: ناء فلان (از اضداد است). (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تُ قَ)
جمع واژۀ تقی. (ناظم الاطباء). رجوع به تقی شود
لغت نامه دهخدا
(تُنْ ناءْ)
ج تانی ٔ. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). دهداران. (مهذب الاسماء). و رجوع به تانی ٔ شود
لغت نامه دهخدا
(تَ ذَوْ وُ)
به جائی مقیم شدن. (تاج المصادر بیهقی). مقیم شدن در شهر. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و فی الحدیث: من تناء ارض العجم فعمل بنیروزهم و مهرجانهم حشر معهم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ فُ)
هلاک شدن. (منتهی الارب). هلاکت. (غیاث اللغات) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(تِ)
داغی است چلیپایی بر ران و گردن ستور. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
سنه سنواء، سال سخت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(فَنْ)
امراءهفنواء، زن بسیار و انبوه موی. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، شجره فنواء، درخت بسیارشاخ فراخ سایه. (منتهی الارب). فنّاء است و نون دوم به واو بدل شده است. (از اقرب الموارد). رجوع به فنن شود
لغت نامه دهخدا
(قَنْ)
مؤنث اقنی. زن بلندبینی. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(تِ)
پاره ای از شب. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). یقال: مضی تهواء من اللیل و کذلک تهواء من اللیل. (ناظم الاطباء) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(تَنْ)
آرایش هوده که از وی درآویزند چون علاقه ها وجز آن. (منتهی الارب). آرایش هوده که بر آن علاقه های چند و جز آن بیاویزند. (ناظم الاطباء). آنچه برای زینت بر هودج آویزند. (از اقرب الموارد) (از المنجد)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
جای منتهی شدن آب رودبار از کرانه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). تنهاه. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تِ)
خاک و جز آن که بدان سیل را بازگردانند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). تنهاه. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اَنْ)
ج نوء، منزل های ماه. (مهذب الاسماء). ستارۀ مایل بغروب یا آن طالع است و آن منزلی است قمر را از منازل بیست وهشت. (آنندراج). مجادیح السماء، انواء آسمان و نوء غروب کردن منزلی از منازل ماه و طلوع کردن منزلی دیگر مقابل آن. (منتهی الارب) : و توالت الانواء فیها (فی مرسی جزیره خالطه) و نحن ننتظر فرجاً من اﷲ تعالی. (ابن جبیر). منازل را انوائی است که علماء درآن اختلاف دارند و ما در اینجا ملخص آنچه را که ابوالقاسم عبدالرحمان بن اسحاق زجاجی در کتاب خود درباره انواء آورده است ذکر میکنیم: سال را چهار جزء است و هر جزء آنرا هفت نوء بود و هر نوء را سیزده روز است مگر نوء جبهه که چهارده روز است (در آن یک روز زیاد شده تا سال سیصدوشصت وپنج روز کامل گردد) و آن مقداری است که خورشید در آن بروج دوازده گانه فلک را می پیماید. برای هر برجی دو منزله و یک سوم منزله است و هرگاه که آفتاب بمنزلی از این منازل فرود آید برج را بپوشاندچه آفتاب سی درجه را میپوشاند 15 درجه از پس آن و مانند آن از پیش آن و هرگاه از آن منزل منتقل شود آشکار گردد. پس اگر اتفاق افتد که طلوع کند منزلی از این منازل به صبحگاهان و غروب کند رقیب آن پس آن نوء بود و این جز یک بار در سال برای هیچ منزلی از منازل آفتاب اتفاق نیفتد و نوء مأخوذ است از ناء ینوء به معنی سنگین بار برخاستن. رجوع به التفهیم و بلوغ الارب ص 228 و تاریخ تمدن جرجی زیدان شود.
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
افکندن هستۀ خرما از دهان. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). دانه های خرما انداختن از دهان. (آنندراج). هسته بیوکندن. (تاج المصادر بیهقی).
لغت نامه دهخدا
(حَ)
ناقه حنواء، ناقۀ گوژپشت. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). مؤنث احنی به معنی گوژپشت و منحنی. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مُ رَ رَ / رُو)
هستۀ خرما افکندن
لغت نامه دهخدا
راس گری (راس سفر) بسیار راسی، هسته دار شدن، روا کردن نیاز، فربه گرداندن جمع نوع سقوط ستاره یکی از منازل بیست و هشت گانه و طلوع رقیب آن از مشرق. توضیح تازیان می پنداشتند که هر گاه ستاره ای از منزلی ساقط شود و ستاره دیگر در مقابل طلوع کند ناچار باران و باد و گرما و یا سرما خواهد آمد. یا علم انواء. یکی از علوم عهد جاهلیت عرب بود هوا شناسی از روی سقوط ستاره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تواء
تصویر تواء
نابودی تباه گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فنواء
تصویر فنواء
پر موی زن، پر شاخه فراخسایه: درخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انواء
تصویر انواء
جمع نوء، سقوط ستاره یکی از منازل بیست و هشت گانه و طلوع رقیب آن از مشرق. تازیان می پنداشتند که هرگاه ستاره ای از منزلی ساقط شود و ستاره دیگر در مقابل آن طلوع کند، ناچار باران و باد و گرما و یا سرما خواهد آمد
فرهنگ فارسی معین