جدول جو
جدول جو

معنی تنهائی - جستجوی لغت در جدول جو

تنهائی
(تَ)
تنهایی. خلوت. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین). کناره جوئی. اعتزال. عزلت گزینی. گوشه نشینی:
برگزیدم به خانه تنهائی
از همه کس درم ببستم چست.
شهید بلخی.
همجالس بد بدی تو و رفته بهی
تنهائی به بسی ز همجالس بد.
(از قابوسنامه از امثال و حکم دهخدا ج 1 ص 554).
بر صحبت نفایه و بی دانش
بگزین به طبع، وحشت تنهایی.
ناصرخسرو.
چو خلق اینست و حال این، تو نیابی
ز تنهائی به، ای خواجه، حصاری.
ناصرخسرو.
عاقل را تنهائی و غربت زیان ندارد. (کلیله و دمنه).
چو مشک از ناف عزلت بو گرفتم
به تنهائی چو عنقا خو گرفتم.
نظامی.
هست تنهائی به از یاران بد
نیک چون با بد نشیند بد شود.
(مثنوی چ خاور ص 359).
چو هر ساعت از تو بجایی رود دل
به تنهائی اندر صفایی نبینی.
(گلستان).
چو بلبل سحری برگرفت نوبت بام
ز نوبه خانه تنهایی آمدم بر بام.
سعدی.
دوش در صحرای خلوت لاف تنهائی زدم
خیمه بر بالای منظوران زیبائی زدم.
سعدی.
ای پادشه خوبان، داد از غم تنهائی
دل بی تو بجان آمد وقت است که بازآئی.
حافظ.
سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی
دل ز تنهائی به جان آمد خدا را همدمی.
حافظ.
، تنها بودن. یگانه بودن. (فرهنگ فارسی معین). وحدت و انفراد و یگانگی. (ناظم الاطباء).
- به تنهائی، منفرداً. بالانفراد:
هشتاد ودو شیر او خود کشته ست به تنهائی
هفتادودو من گرز او کرده ست ز جباری.
منوچهری.
او به تنها صد جهانست از هنر
یک جهانش جان به تنهایی فرست.
خاقانی.
- امثال:
تنهائی از مرگ ناخوشتر است
هر آن تن که تنها بود بیسر است.
فردوسی (از امثال و حکم دهخدا ج 1 ص 554).
رجوع به ’لا رهبانیه فی الاسلام’ شود.
تنهائی به بسی ز هم جالس بد... رجوع به ’آلو به آلو...’ شود.
تنهائی به خدا می برازد. رجوع به ’لا رهبانیه...’ شود.
و رجوع به تنها شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تنهایی
تصویر تنهایی
تنها بودن، بی یار و همدم بودن
فرهنگ فارسی عمید
(تَ)
تنهائی. رجوع به تنهائی شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تنهایی
تصویر تنهایی
تنها بودن یگانه بودن، خلوت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نهائی
تصویر نهائی
آخرین، نهایی، آخری، پایانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنهایی
تصویر تنهایی
یگانه بودن، تنها بودن، خلوت
فرهنگ فارسی معین
اعتزال، انزوا، انفراد، عزلت، گوشه نشینی، خلوت، تجرد
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از تنهایی
تصویر تنهایی
الشّعور بالوحدة
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از نهائی
تصویر نهائی
Eventual
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تنهایی
تصویر تنهایی
Loneliness, Lonesomeness, Reclusiveness, Solitude
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تنهایی
تصویر تنهایی
solitude, recluse
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از نهائی
تصویر نهائی
ostateczny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از نهائی
تصویر نهائی
eventual
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از نهائی
تصویر نهائی
eventual
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از تنهایی
تصویر تنهایی
yalnızlık, inzivaya çekilme
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
انزوا، تنهایی
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از تنهایی
تصویر تنهایی
تنہائی , تنہائی , تنہائی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از تنهایی
تصویر تنهایی
একাকীত্ব , একাকীত্ব , একাকীত্ব
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از تنهایی
تصویر تنهایی
upweke
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از تنهایی
تصویر تنهایی
अकेलापन , एकांतवास , एकांत
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از تنهایی
تصویر تنهایی
고독 , 은둔
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از تنهایی
تصویر تنهایی
孤独 , 隠居
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از تنهایی
تصویر تنهایی
בָּדָדוּת , בּוֹדֵדוּת , בְּדִידוּת
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از تنهایی
تصویر تنهایی
kesepian, pengasingan, kesendirian
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از تنهایی
تصویر تنهایی
ความเหงา , ความโดดเดี่ยว , ความสันโดษ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از تنهایی
تصویر تنهایی
eenzaamheid
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از تنهایی
تصویر تنهایی
soledad, reclusión
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از تنهایی
تصویر تنهایی
solitudine
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از تنهایی
تصویر تنهایی
solidão, reclusão
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از تنهایی
تصویر تنهایی
孤独 , 隐居
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تنهایی
تصویر تنهایی
samotność
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تنهایی
تصویر تنهایی
самотність , самотність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تنهایی
تصویر تنهایی
Einsamkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تنهایی
تصویر تنهایی
одиночество , уединение , одиночество
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از نهائی
تصویر نهائی
конечный
دیکشنری فارسی به روسی