که تیر آورد مر تیرانداز را. آورندۀ تیر و اندازندۀ تیر: باکم از ترکان تیرانداز نیست طعنۀ تیرآورانم می کشد. حافظ. می شناسم چشم او را طرفه مست کافری است دیده ام مژگان شوخش را عجب تیرآوری است. سلیم (از آنندراج). خصم تیرآور اگر دم زند آماجش کن بزنش کفشگی و چکمه مرحاجش کن. میر نجات (ایضاً). قضا کمان ترا هر کجا که زه بندد یکی ز جملۀ تیرآوران بود تقدیر. شهرت (ایضاً). ، عیار و مکار. (آنندراج). مکار و حیله گر و قرمساق. (غیاث اللغات). غدار و مکار. (ناظم الاطباء)
که تیر آورد مر تیرانداز را. آورندۀ تیر و اندازندۀ تیر: باکم از ترکان تیرانداز نیست طعنۀ تیرآورانم می کشد. حافظ. می شناسم چشم او را طرفه مست کافری است دیده ام مژگان شوخش را عجب تیرآوری است. سلیم (از آنندراج). خصم تیرآور اگر دم زند آماجش کن بزنش کفشگی و چکمه مرحاجش کن. میر نجات (ایضاً). قضا کمان ترا هر کجا که زه بندد یکی ز جملۀ تیرآوران بود تقدیر. شهرت (ایضاً). ، عیار و مکار. (آنندراج). مکار و حیله گر و قرمساق. (غیاث اللغات). غدار و مکار. (ناظم الاطباء)