جدول جو
جدول جو

معنی تنسوخ - جستجوی لغت در جدول جو

تنسوخ
هر چیز نفیس تحفه نایاب
تصویری از تنسوخ
تصویر تنسوخ
فرهنگ لغت هوشیار
تنسوخ
تنسخ، هر چیز نفیس و کمیاب
تصویری از تنسوخ
تصویر تنسوخ
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

مغولی فرهنگ رشیدی این واژه را تازی گشته تنسخ پارسی می داند و آن گونه ای از جامه است که تنزیب نیز خوانده می شود آنندراج تنسخ را پارسی گشته تنسکه هندی می داند و آن جامه ای است گرانبها که از بنگاله آورند و از این روی غیاث بر آن است که هر چیز گرانبها و کمیاب را تنسق گویند ترونده (نادره) هر چیز نفیس تحفه نایاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تانسوخ
تصویر تانسوخ
چیز نفیستحفه نایاب که بعنوان هدیه برای بزرگان برند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنسوق
تصویر تنسوق
تنسخ، هر چیز نفیس و کمیاب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از منسوخ
تصویر منسوخ
نسخ شده، از بین برده شده، رد شده
فرهنگ فارسی عمید
هیچیده بر افتاده از میان رفته نیست کرده شده از بین برده، باطل کرده شده نسخ گردیده، (اصول) رفع حکم ثابت قبلی است بواسطه حکمی دیگر که وارد بر آن میشود (دستور ج 3 ص 356)، بعقیده اهل تناسخ روحی که پس از مردن جسمی داخل جسم دیگر شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تانسوخ
تصویر تانسوخ
تنسوخ. تنسخ. تانکسوق. تنکسوق. تنسق، چیز نفیس، تحفه نایاب که به عنوان هدیه برای بزرگان برند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از منسوخ
تصویر منسوخ
((مَ))
مطرود شده، رد کرده شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از منسوخ
تصویر منسوخ
Obsolete
دیکشنری فارسی به انگلیسی
устаревший
دیکشنری فارسی به روسی
시대에 뒤떨어진
دیکشنری فارسی به کره ای
ล้าสมัย
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از تسوخ
تصویر تسوخ
در گل افتادن در لای فرو رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنوخ
تصویر تنوخ
بر جایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنسخ
تصویر تنسخ
هر چیز نفیس و کمیاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنسخ
تصویر تنسخ
هر چیز نفیس و کمیاب، تنسق
فرهنگ فارسی عمید