- تنزل
نزول کردن، فرود آمدن، پایین آمدن
معنی تنزل - جستجوی لغت در جدول جو
- تنزل
فرو آمدن، نزول کردن
- تنزل ((تَ نَ زُّ))
نزول کردن، پایین آمدن
- تنزل
پسرفت، پایین آمدن
- تنزل
تخفیف، کاهش، نزول
متضاد: ترقی، صعود، فرود آمدن، پایین آمدن، نزول کردن
متضاد: صعود کردن، ترقی کردن، کاهش یافتن، کم شدن
متضاد: ترقی، صعود، فرود آمدن، پایین آمدن، نزول کردن
متضاد: صعود کردن، ترقی کردن، کاهش یافتن، کم شدن
- تنزل
انخفاضٌ
- تنزل
Debasement, Demotion, Relegation
- تنزل
dégradation, rétrogradation
- تنزل
degradazione, retrocessione, declassamento
- تنزل
پستی , تنزلی , تنزلی
- تنزل
унижение , понижение
- تنزل
Herabwürdigung, Degradierung, Abstieg
- تنزل
приниження , пониження , пониження
- تنزل
upokorzenie, degradacja
- تنزل
降低 , 降职 , 降级
- تنزل
অবমূল্যায়ন , পদাবনতি , অবনমন
- تنزل
degradación, desclasificación
- تنزل
kudhalilisha, kushushwa, kushushwa daraja
- تنزل
aşağılama, terfi düşürme, düşürülme
- تنزل
격하 , 강등
- تنزل
格下げ , 昇進取り消し , 降格
- تنزل
השפלה , הירידה בדרגה , הַדְרָגָה
- تنزل
degradação, despromoção, rebaixamento
- تنزل
penurunan, penurunan pangkat, degradasi
- تنزل
การลดระดับ , การลดตำแหน่ง , การลดขั้น
- تنزل
vernedering, degradatie
- تنزل
गिरावट , पदावनति
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(مُ تَ نَزْ زِ)
لغت نامه دهخدا
به درنگ و مهلت فرود آینده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). آهسته و به درنگ فرودآینده. (ناظم الاطباء). فرود آینده و نازل شونده:
تأیید خدایی به تن او متنزل
اقبال سمایی به رخ او متوجه.
منوچهری.
رجوع به تنزل شود
تأیید خدایی به تن او متنزل
اقبال سمایی به رخ او متوجه.
منوچهری.
رجوع به تنزل شود
تنزّل