جدول جو
جدول جو

معنی تندرست - جستجوی لغت در جدول جو

تندرست
سلامت، سالم
تصویری از تندرست
تصویر تندرست
فرهنگ واژه فارسی سره
تندرست
سالم و بی مرض و توانا سلامت و قوی
تصویری از تندرست
تصویر تندرست
فرهنگ لغت هوشیار
تندرست
دارای بدن سالم و فاقد بیماری و ناخوشی
تصویری از تندرست
تصویر تندرست
فرهنگ فارسی عمید
تندرست
((تَ دُ رُ))
سالم، صحیح
تصویری از تندرست
تصویر تندرست
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تندرستی
تصویر تندرستی
سلامتی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تندرستی
تصویر تندرستی
سلامت صحت مزاج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تندرستی
تصویر تندرستی
سلامتی، تندرست بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناتندرست
تصویر ناتندرست
بیمار، علیل، رنجور، دردمند، مریض
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناتندرست
تصویر ناتندرست
رنجور، ناسالم، دردمند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نادرست
تصویر نادرست
باطل، غلط
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تنگدست
تصویر تنگدست
فقیر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تحدرات
تصویر تحدرات
جمع تحدر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکدرات
تصویر تکدرات
جمع تکدر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تن پرست
تصویر تن پرست
تن پرور، تنبل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تندیسه
تصویر تندیسه
صورت تصویر تمثال، مجسمه، پیکر جثه، کالبد قالب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنگدست
تصویر تنگدست
تهیدست فقیر بی چیز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنکرات
تصویر تنکرات
جمع تنکر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنفرات
تصویر تنفرات
جمع تنفر، آژیغ ها جمع تنفر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تن پرست
تصویر تن پرست
تن پرور، تنبل، خوش گذران
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کنددست
تصویر کنددست
آنکه دستش در کار کردن کند باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نادرست
تصویر نادرست
غلط، شکسته، معیوب، شخص متقلب و بدکار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کودرست
تصویر کودرست
گیاهانی که بر روی کود می رویند، فومیکول
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کودرست
تصویر کودرست
گیاهی که بر روی کود میروید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نادرست
تصویر نادرست
کج معوج، دروغگو، بیمار، ناقص، باطل، متقلب خاین مقابل درست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنگدست
تصویر تنگدست
((~. دَ))
کنایه از تهی دست، فقیر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تندیسه
تصویر تندیسه
((تَ))
صورت، تصویر، مجسمه، تندیس، تندسه، تندس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نادرست
تصویر نادرست
((دُ رُ))
شکسته، معیوب، متقلب، دروغگو، بیمار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تندرای
تصویر تندرای
بی اندیشه، بی پروا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نادرست
تصویر نادرست
Untruthfully, Wrong
دیکشنری فارسی به انگلیسی
de forma não verdadeira, errado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
nieprawdziwie, błędny
دیکشنری فارسی به لهستانی
неправдиво , неправильный
دیکشنری فارسی به روسی
неправдиво , неправильний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
onwaarachtig, verkeerd
دیکشنری فارسی به هلندی