- تنجیم
- ستاره شناسی، اختر ماری اختر بینی رصد کردن ستارگان، ستاره شماری اختر شماری. یا اهل تنجیم. منجمان اختر شماران. یا علم تنجیم. علم نجوم
معنی تنجیم - جستجوی لغت در جدول جو
- تنجیم
- ستاره شناسی، شناختن ستارگان، اخترشناسی، علم هیئت
- تنجیم ((تَ))
- رصد کردن ستارگان
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
هماهنگی
ساماندهی
تیز نگریستن، بسوی کسی
سنگ نهادن بر گور، پندار بافی
نوشته ای را نقطه گذاشتن و یا تفسیر و رفع ابهام نمودن
کار سازی پند
پلیدایی پلید گرداندن ناپاک کردن پلید گردانیدن، پلید خواندن ناپاک شمردن،جمع تنجیسات
حاضر آمدن و تعجیل
پشتی ساختن، نهالین (لحاف) ساختن، خانه آرایی
خواب کردن خواب کردن خوابانیدن، یا تنویم مغناطیسی. هیپنوتیزم
ترتیب دادن، بنظم آوردن سخن
دم زدن، دریافتن وزه (نسیم)، وزانگی
شیدانیدن فراخ کردن زندگی، آری گویی (آری نعم)
خاموش ماندن از ترس
روا کردن، برآوردن حاجت
نظم دادن، مرتب کردن کارها، به رشته کشیدن جواهر، به نظم و ترتیب درآوردن سخن
رفع ابهام کردن یک نوشته با نقطه گذاشتن روی حروف نقطه دار یا تفسیر آن
Adjustment
регулировка
Anpassung
налаштування
dostosowanie
ajuste
regolazione
ajuste
ajustement
aanpassing