جدول جو
جدول جو

معنی تنجیر - جستجوی لغت در جدول جو

تنجیر
(تِ)
پارسی و بمعنی پاتیله است و پاتیله دیگی است ک در آن حلوا و طعام پزند و معرب آن طنجیر است. (انجمن آرا) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تنجیز
تصویر تنجیز
روا کردن، برآوردن حاجت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تنویر
تصویر تنویر
روشن کردن، درخشان کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تنجیم
تصویر تنجیم
ستاره شناسی، شناختن ستارگان، اخترشناسی، علم هیئت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تحجیر
تصویر تحجیر
اطراف زمینی را علامت گذاشتن یا سنگ چینی کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تنکیر
تصویر تنکیر
نکره ساختن اسم، مجهول و ناشناس کردن، به حالت مجهول و ناشناس در آوردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انجیر
تصویر انجیر
میوه ای درشت و شیرین و گوشت دار به رنگ های زرد و قرمز که درون آن پر از دانه های ریز است، درخت این میوه از تیرۀ انجیریان، با برگ های شکاف دار و پوست خاکستری که در اقسام متعدد وجود دارد
سوراخ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تفجیر
تصویر تفجیر
جاری ساختن آب، روان کردن آب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تنزیر
تصویر تنزیر
کم کردن، کم کردن بخشش و عطا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تنشیر
تصویر تنشیر
پراکندن پخش کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تثجیر
تصویر تثجیر
پهن کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنفیر
تصویر تنفیر
به چیرگی کسی حکم کردن بر کسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنقیر
تصویر تنقیر
کند و کاو
فرهنگ لغت هوشیار
ناشناساندن، ناشناخته کردن در دستور نام را به ناشناخته دگر کردن -1 مجهول کردن ناشناس ساختن، نکره ساختن اسم، جمع تنکیرات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنخیر
تصویر تنخیر
سخن گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنذیر
تصویر تنذیر
بیم دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنزیر
تصویر تنزیر
کم کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنصیر
تصویر تنصیر
ترسایاندن، یاری دادن نصرانی کردن مسیحی گردانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زنجیر
تصویر زنجیر
رشته ایست مرکب از حلقه های فلزی متصل بهم، سلسله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنجیع
تصویر تنجیع
کار سازی پند
فرهنگ لغت هوشیار
پرده ای که میان خانه یا خیمه کشند تا خانه را بدو قسمت ظاهر و نهفته کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خنجیر
تصویر خنجیر
هر چیز تند و تیز
فرهنگ لغت هوشیار
سنگ چینی نشانه نهادن با سنگ زبانزد آگاشتی (آگاشتن ثیت کردن ثبت دادن) زمین مرده را پیش از آبادانی برای گرفتن نورده (قباله) با سنگ چین نشانه می نهند علامت گذاری اراضی موات پیش از آباد کردن آنها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشجیر
تصویر تشجیر
شاخ و برگ کشیدن نگاشتن: دارو درخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفجیر
تصویر تفجیر
آب روان کردن
فرهنگ لغت هوشیار
ستاره شناسی، اختر ماری اختر بینی رصد کردن ستارگان، ستاره شماری اختر شماری. یا اهل تنجیم. منجمان اختر شماران. یا علم تنجیم. علم نجوم
فرهنگ لغت هوشیار
پلیدایی پلید گرداندن ناپاک کردن پلید گردانیدن، پلید خواندن ناپاک شمردن،جمع تنجیسات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنضیر
تصویر تنضیر
تازه روی گرداندن، به ناز پروردن لوس بار آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنجیز
تصویر تنجیز
حاضر آمدن و تعجیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنجید
تصویر تنجید
پشتی ساختن، نهالین (لحاف) ساختن، خانه آرایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنویر
تصویر تنویر
روشن کردن، روشن شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنمیر
تصویر تنمیر
تند خویی در خشم افکندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنگیر
تصویر تنگیر
دیگرگون کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنظیر
تصویر تنظیر
همانندی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طنجیر
تصویر طنجیر
پارسی تازی گشته تنجیر پاتله پاتیله (دیگ حلوا پزی)
فرهنگ لغت هوشیار