جدول جو
جدول جو

معنی تنبی - جستجوی لغت در جدول جو

تنبی
(تَمْ)
دهی از دهستان قلعه تل است که در بخش جانگی گرمسیر شهرستان اهواز واقع است و200تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
تنبی
(تَ دَءْ ءُ)
ادعای غیب گویی کردن. (ناظم الاطباء). رجوع به تنبؤ شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تنبیه
تصویر تنبیه
هوشیار ساختن، آگاه کردن کسی بر امری، مجازاتی به منظور اصلاح و تربیت
فرهنگ فارسی عمید
(تَ رُءْ)
آب برآوردن از چاه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
آهسته تیز دادن: نبق بالضرط تنبیقاً. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). باد آهسته کردن از دبر. (آنندراج) ، نوشتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). منسق و مرتب نوشتن کتاب را، فاسد شدن نخل و ریزه ماندن میوۀ آن چون کنار، به شرکت غرس کردن یک قسمت از وادی را. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تُمْ)
بمعنی تنبک است و آن دهلی باشد دم دار که مسخرگان و بازیگران در زیر بغل گیرندو نوازند. (برهان) (آنندراج). تنبک. (ناظم الاطباء). رجوع به تنبک شود، جناغ زین اسب را نیز گویند و با بای فارسی هم آمده است. (برهان) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). رجوع به تنبوک و تنپوک شود
لغت نامه دهخدا
(تَ عُ)
سنگ استنجا دادن کسی را. (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : نبلنی احجاراً للاستنجاء، ای اعطنیها. (اقرب الموارد) ، تیر دادن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). نبلنی، ای هب لی نبالا. (اقرب الموارد) ، نبلت فلا بطعامی، ای ناولته شیئاً بعد شی ٔ. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ عُ)
بیاگاهانیدن و بیدار کردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (دهار). بیدار گردانیدن و واقف کردن برچیزی. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بیدار نمودن و آگاهانیدن. (آنندراج). آگاه و هوشیار کردن. (غیاث اللغات). بیداری از خواب آگاهی پس از غفلت و آگاه گردانگی. (ناظم الاطباء) ، در اصطلاح علم معانی آنچه از مجملی به اندک تأمل فهمیده شود. (تعریفات). و گفته اند تنبیه حکمی است که اثبات آن محتاج بدلیل نباشد بلکه تنها ملاحظۀ اطراف حکم یا تمثیل مزیل خفا آن را اثبات کند. (از کشاف اصطلاحات الفنون). رجوع به همین کتاب شود، دلالت کردن بر چیزی که از آن غافل باشد. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (از تعریفات جرجانی). پند و نصیحت. (ناظم الاطباء) : این دو قصیده با چندین تنبیه و پند نبشته آمد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 391).
آفرینش همه تنبیه خداوند دل است
دل ندارد که ندارد بخداوند اقرار.
سعدی.
- تنبیه عقلا و تجربۀ عقلا، کنایه از، دنیا که سرای تجربۀ بخردان است. (انجمن آرا).
- حروف تنبیه، اصوات تنبیه، الفاظی است که برای آگاه ساختن و بیدار گردانیدن مخاطب بکار برند مانند: هان. هین. الا و جز اینها.
، ملامت و سرزنش و سیاست و عقوبت. (ناظم الاطباء). و مجازاً در عرف بمعنی زدن و قید کردن کوتاه اندیشان. (غیاث اللغات) ، بنام خواندن کسی را. یقال: نبه باسمه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، نام آور گردانیدن از گمنامی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ رُ)
سخن گفتن. در نفی استعمال کنند. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). قال الراجز: ان کنت غیر صائدی فنبس. (اقرب الموارد). یقال:مانبس بکلمه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تنبیه
تصویر تنبیه
آگاه و هوشیار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنبیت
تصویر تنبیت
نشاندن گیاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنبیه
تصویر تنبیه
((تَ))
آگاه کردن، مجازات کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تنبیه
تصویر تنبیه
گوشمالی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تنبیه
تصویر تنبیه
العقوبة
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از تنبیه
تصویر تنبیه
Castigation, Chastisement
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تنبیه
تصویر تنبیه
châtiment
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از تنبیه
تصویر تنبیه
Züchtigung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تنبیه
تصویر تنبیه
처벌
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از تنبیه
تصویر تنبیه
سزادہی , سزا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از تنبیه
تصویر تنبیه
শাস্তি
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از تنبیه
تصویر تنبیه
adhabu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از تنبیه
تصویر تنبیه
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از تنبیه
تصویر تنبیه
покарання
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تنبیه
تصویر تنبیه
עונש
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از تنبیه
تصویر تنبیه
दंड
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از تنبیه
تصویر تنبیه
hukuman
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از تنبیه
تصویر تنبیه
การลงโทษ , การลงโทษ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از تنبیه
تصویر تنبیه
наказание , наказание
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تنبیه
تصویر تنبیه
castigo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از تنبیه
تصویر تنبیه
castigo, punizione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از تنبیه
تصویر تنبیه
castigo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از تنبیه
تصویر تنبیه
惩罚
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تنبیه
تصویر تنبیه
kara
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تنبیه
تصویر تنبیه
straf
دیکشنری فارسی به هلندی