جدول جو
جدول جو

معنی تنباح - جستجوی لغت در جدول جو

تنباح
(تَخْ)
نبح الکلب نبحاً و نبیحاً و نباحاً و نباحاً تنباحاً. بانگ کردن سگ و کذا نبح الظبی والتیس و الحیه. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). نباح. نباح. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تنبان
تصویر تنبان
زیرجامه، شلوار، شلوار لیفه دار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نباح
تصویر نباح
بانگ کردن سگ، بانگ سگ
فرهنگ فارسی عمید
(تَ دَ شُ)
ترابیدن مشک و خم. (تاج المصادر بیهقی). تراویدن مشک و خنور، اشک ریختن چشم. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، عرق کردن اسب. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(عَ قَ شَ)
بانگ کردن سگ. (از منتهی الارب) (دهار) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از معجم متن اللغه) (تاج المصادر بیهقی). نبح. نبیخ. (منتهی الارب). تنباح. نبوح. (المنجد) ، بانگ کردن آهو و تیس و مار. (از منتهی الارب). اصل نباح خاص صدای سگ است و بعداً برای غیر آن نیز استعمال شده است. (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغه) ، هجا گفتن شاعر. (از المنجد). رجوع به نباح شود
لغت نامه دهخدا
(نُبْ با)
هدهد بسیاربانگ. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(تُمْ)
فلزی که از ترکیب مس و روی یا مس و روی و قلع بدست آید و این تصحیف تمباک است که به هندو مس باشد. (از دزی ج 1 ص 152)
لغت نامه دهخدا
(تَمْ لَ)
کوتاه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء) (از اقرب الموارد). ج، تنابیل. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). قصیر. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تُمْ)
زیرجامه و ازار و شلوار را گویند عموماً و تنبان چرمی کشتی گیران را خصوصاً. (برهان). ازار کوتاه کشتی گیران که توبان نیز گویند. (شرفنامۀ منیری). شلوار و پایجامه، ترکی است. (غیاث اللغات). شلوار و رغنین و پایجامه و زیر جامه و پایچۀ چرمی کشتی گیران. (ناظم الاطباء). در برهان قاطع گفته... و این لغت بین الناس مشهور است ولی در منتخب اللغه که ترجمه قاموس است آمده که تبّان بمعنی کاه فروش است... و تبّان، شلوار کوچک که سترعورت مغلظه کند و آن عربی است و در اشعار فصحا تنبان دیده نشده، شلوار بسیارگفته اند. (از انجمن آرا) (از آنندراج) :
چشمم آندم که سراویل به پایم نبود
بره پاچۀ تنبان نگران خواهد بود.
نظام قاری.
چو نشناسند پا را زآستین هم
رموز پاچۀ تنبان چه داند.
نظام قاری.
- امثال:
تنبان مرد که دوتا شد فکر زن نو می افتد، در مورد کسانی زنند که چون موقعیتی بهتر بدست آورند خود را فراموش کرده به هوس رانی و اعمال ناپسند روی آورند
لغت نامه دهخدا
(اِ)
ببانگ آوردن سگ را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). فا بانگ آوردن سگ. (مصادر زوزنی). ببانگ آوردن. (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا
(مُ / مِ)
بانگ کردن خواستن سگ را. (منتهی الارب). ببانگ آوردن سگ. (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تنبان
تصویر تنبان
زیر جامه ازار، شلوار، شلوار چرمی کشتی گیران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نباح
تصویر نباح
بانگ سگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنبال
تصویر تنبال
کوتاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نباح
تصویر نباح
((نُ))
آواز شیر، صدای سگ، هجو، هجا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تنبان
تصویر تنبان
((تُ))
زیر جامه، ازار، شلوار
تنبان کسی دو تا شدن: کنایه از پولدار شدن
فرهنگ فارسی معین
ازار، سروال، شلوار
فرهنگ واژه مترادف متضاد